«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

مجموعه اشعار شعله خاموش عشق | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ᎩᎧᏦᎩᏗ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,504
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21

تو زیباترین حادثه تو عمر منی
حتی با این که گاهی بی‌رحمی
حتی تمومه لحظه‌ هایی که
با من مث دشمن تو می‌جنگی
تو زیباترین حسی هستی که من
هنوز توی قلبم نگه داشتم
شبیهی به شمعدونی ای که
توی گلدونه طاقچمون کاشتم
تو زیباترین اتفاقی تو این زندگی
که هر چیزی توش تکراریه واسه من
دیگه شوکه نمی‌شم از آدما
می‌دونم همه اومدن تا برن
با این که تو فرمانروای هر شعرمی
ولی هیچی از هیچکس نمی‌ شه بعید
می ‌دونم تو هر ثانیه می‌ شه که
از کل دنیا و عالم دست کشید
با این که همه چی واسم روشنه
ولی باز می ‌خوام ادامه بدم
من اون شاهیم که کیش و مات شدم
ولی خب نمی‌ گم که بازنده‌ام
می‌دونم می‌تونی آتیشی بشی
که دودش بره تو چشم خودم
ولی خب تو تقصیر نداری پسر
خودم پشت این ماجرا ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
دروغ می‌گی و من واسه این
نمی‌خوام چیزی ازت بشنوم
دروغ می‌گی اصرار داری راسته
شبیهت زیاده دور و برم
می‌دونم که تقصیره منم هست خب
نباید که می‌اومدم سمت تو
ولی تو کت من حرفت نرفت
هر چی که گفتی برگرد برو
دروغ می‌گی بم اما من مث کپک
سرم رو تو برفا فرو کردم
تو حتی به من ناسزا هم بگی
جوابش رو دور تو می‌گردم
شبیه همه می‌گی رو راست باش
بدت می‌آد از هر چی دوز و کلک
ولی گاهی وقتا می‌پیچونی و
می‌گی بازی با جمله‌ ها نیست بدک
می‌دونم دارم اشتباه می‌کنم
می‌دونم ته راه ما خوب نیست
مث دانش آموزی هستیم که
نخونده و می‌خواد نمره بیست
***
تشبیه: دانش آموز
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
دارم مثل هر روز فک می‌کنم
به این‌ که کجایی؟ به حالِ دلت
به این‌ که باز بارون زده قلبتو
یا این که دیگه حل شده مشکلت؟
چی می‌شد به دوری محکوم نشیم؟
تو رو جای گوشی نوازش کنم؟
تا واسه لمسِ حس صدات
مجبور نشم هر دفعه خواهش کنم
دارم چی می‌گم من؟ دیوونه شدم
تو حتی دیگه پیش من نیستی
یه برگه دارم از محالات که
خودت اولینه همش هستی
دلم تنگ می‌شه گاهی واسه تو
واسه خاطراتی که نداشتیم
واسه وقتایی که با حرفامون
گل عشق و لبخندو می‌کاشتیم
دلم از غمه تو ترک دار شد
که هیچ جای این شهر جای تو نیس
چشام انگاری زیر آب مدفون شده
که با تق و توقی می‌شه خیس
چی می‌شد تو این شهر بزرگ
تو رو اتفاقی چند لحظه دید؟
دلم حتی با فکر به اون لحظه ها
دستش رو صد دفعه برید
می‌دونی؟ حتی تو این فاصله
تلاش کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24

ماهی‌ام در تُنگ ولی، در فکر دریا مانده است
جسم من اینجاست روحم، پیش تو جا مانده است
چشم خود بستم که تصویرت نیاید در نظر
عکست اما پشت پلک، بیدار و برپا مانده است
حال قلبِ من همان دست وبالِ گردن است
حال تو تقصیر کاری که، مُبَرا مانده است
ساز تو کوک است ساز حالِ من، برعکس توست
مثل سربازی که در میدان، تنها مانده است
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
دلبسته‌ام بر تو، که آتش می‌کشی قلبم
دلداده‌ای بر دیگری، من خوب می‌فهمم
هر دم که آزارم دهی، تسلیم من باشم
آخر گلایه می‌کنی از من،که بی‌رحمم
هر بار می‌پرسم از عشق، گویی که بیزارم
در چشم تو من مثل، مرداب و لجن‌ زارم
هر شب من با یاد تو، تا صبح بیدارم
اما تو می‌گویی که من، از اوست تب‌ دارم
تیرت نشسته روی قلبم، بال او زخمی است
امشب دیگر می‌رود، مرگ او حتمی است
در شرح احوالش، لغت‌ نامه عاجز ماند
بگذار خود گویم، که احوال پر از دردی است
 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
درخت سر به زیر من، از آسمان چه خبر؟
شکوه قلب مرا تو فروختی به تبر
دلم نشسته به خون و بوته‌ی احزان
چه بعد تو شکوفه داده و نشست به ثمر
چنان شعله کشید بر دل آتش چشمت
که از جنگل قلبم، به جا نمانده اثر
چنان کلام تیز تو، نشسته بر جانم
که به برندگی آن نمی‌شود خنجر
وجود من به خاطرت، غمین و بد حال است
نپرس حال مرا لطفاً، از خودت چه خبر؟
همیشه پشت حال بد، دلیل و معلولی است
تویی دلیل حال تار من، همان یه نفر
دلم برای حضور بی حضور تو، تنگ است
تو نیستی و دلخوشم، به این قلم دفتر


 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #27
و تو دوای تمام درد من هستی
ولی تو با دگران عهد ما دو تن بستی
در انتظار کوچه من در انتظار توام
ای او که خود منتظر به راهش نشستی
نسیم بوی موی تو برای من آورد
تو عطر موی خودت را، به موج او بستی؟
دمی به موج خیال تو من تکیه زدم
ولی تو بی‌وفای من از بَرَم جستی
بدان معترف شدم که مبتلا به توام
ولی تو اَنگ زدی به من، که جان دل مستی
ای او که گفته‌ای شاهنامه، آخرش خوش است
بیا ز جان من بپرس، چرا چنین رَستی؟
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #28

می‌گی داری می‌ری تا با رفتنت
این آدمو یه شبه مرد کنی
تو رو جون قلبم یکم صبر کن
نمی‌شه پاهاتو مردد کنی؟
تو می‌رفتی و قبل از رفتنت
به من گفتی هورزاد و دوست داشتی
به حرمت این یک جمله هم
نباید تو تنهاش می‌ذاشتی
تو رفتی و این آدم بعد تو
احساسشو دیگه از دست داد
من شاهد لحظه‌ هایی بودم
که قلبش رو می‌ریخت رو دستای باد
دیگه هیچی اونو خوشحال نکرد
سرش رو به تنهایی‌ هاش تکیه داد
اون آدم به جایی رسید که دیگه
هیچی رو هیچ وقت با دل نخواد


 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #29
چیزی بگو حرفی بزن
قفل دلم را باز کن
عشق من دیوانه را
در قلب خود چون راز کن
حرفی بزن از حس خود
با واژه هایت ناز کن
تفسیر چشمان مرا
با هر نتت آواز کن


 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
صدای خنده های تو، طناب دارم شد
و رفتن تو شروع، مشکلاتم شد
تویی که بوده‌ای برایم همچو اقیانوس
نگاه کن که عشق تو، سراب حالم شد
بنوش جام تلخی از ش*ر..اب چشمانم
که کوچ کردی و گریه، اصل کارم شد
نپرس از چه دلخورم، دگر رهایم کن
که حرف‌ های آخرت، غم نهانم شد
دگر برای با تو بودنم نمی‌جنگم
که جنگ بانی تزلزل روانم شد
به اشتباه حضور تو، چو نور می‌دیدم
چه نوری که ظلمت دل و جهانم شد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا