نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مجموعه اشعار تا آن و سماع | ارغوان اکبری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •серо•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 985
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #41
از نبودن‌های بی‌امید نیستی سر رسید
از شنیدن‌های بی‌تایید پیری سر رسید
او نبود و من شنیدم‌ حرف‌هایِ او ز دور
از ندیدن‌های بی‌خورشید کوری سر رسید.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #42
« ساده بگویم تو را، چون طلبِ جور ما
عاشق و دیوانه‌ات، چون پدرِ اور ها
واله و حیران تو، م**س.ت ز زندان تو
باده بگویند تو را، چون شکرِ لطفیا.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #43
تو برای منِ دیوانه شبیهِ بادی
که سر و صورت من را به نگاهی وادی
میکشاند به نسیمی که خوش از گلویِ توست
و دلم را خود تو به دلتْ ارزانی دادی.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #44
که از سال‌های پیش در من
چیزی سست و خاموش تن
از آن روز که تو را دیگر ندیدم،
شروع کرد به جوشیدن؛
مثل یک پاره آهن
در دل تنگِ برونِ وطن
از آن موقع که صدایت نشنیدم
شروع کرد به نوشیدن؛
گلوی جرعه جرعه شد سوزان
مثل قلبی سرشار از طوفان
از برای آتش و آبی، بی‌سویه میشود
هرچند که از دوری قلب ماست پر بوران
ولیکن میرسد روزی که از مُرده بیاید جان.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #45
از راز‌های شب میشود نام برد تو را
با خیالِ پرواز میشود یاد برد تو را؟
من غرق در این روزنه‌ی سکوتِ آسْمان
از نغمه‌های عشق میشود کام برد تو را؟
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #46
در رودِ خیالم بُود یک شفقی از
آوای دلم وَ خوابانِ سرم از
یک گمشده در عالمِ بیداریِ من بود
آفاق ندیده‌ست بی‌تابیِ من باز؟
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #47
در خواب میدیدم نسیمی
بر سر و بر صورت و در این اسیری
آسمان صاف و پر از رنگ و نشاط است
لیک در بیداری‌ام ماند یک کویری.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #48
چه می‌رسد از آبادی به ما
از نشاط و از سر و وادی به ما
چون سرافکنده بمانیم چه لطف؟
بازپس‌ میدهد این عالم، جانی را به ما.
 
آخرین ویرایش
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #49
یک خسته‌ی بی‌جانم،
یک فکر پریشانم،
یک مرده‌ی بیحالم،
شرح است روانم؛
یک ظرفِ پر از نانم،
یک قوطیِ زندانم
یک کارِ نسنجیده
شرح است من و جانم.
 
امضا : •серо•

•серо•

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
2,190
پسندها
21,138
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #50
غزل‌خوانِ شبانِ تار من باش
چشمه‌یِ امید، نورِ پاکِ من باش
خیالت را مگیر از من و تنهایی
شکوفه‌جاتِ این بارانِ من باش.
 
امضا : •серо•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا