روی سایت اشک نوشته های فرزانه | فرزانه رجبی کاربر انجمن یک رمان

[فرزانه رجبی]

"عکس"

عکس تو؛
بر عکس تو،
مدام در آغوش من است …!
******

 

[فرزانه رجبی]

"خیره تو"

فرض کن به عکاس بگويم تارهاي سپيد را سياه کند،
چين و چروک ها را ماستمالي؛
و حتي از آن خنده ها که دوست داري برايم بکارد !
ولي باز هم از نگاهم پيداست چقدر به نبودنت خيره مانده ام …!
******

 

[فرزانه رجبی]

"او آمد"

براى فرامـوش کردنت هـرشب آرزوى آلزایمر مـی کنم …
خوش بــه حال تو …
که وقتى “ او” آمد، بدون هیچ دردسرى فراموشم کردى …!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"اسامی"

خواستم چشمهایت را از پشت بگیرم،
اما بعد دیدم؛
طاقت اسم هایی را که می گویی ندارم...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"یادت باشد"

یادت باشددلت که شکست,سرت را بگیری بالا
تلافی نکن,فریاد نزن,شرمگین نباش،
دل شکسته گوشه هایش تیز است؛
مبادا دل و دست آدمی که روزی
دلدارت بود زخمی کنی به کین
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود!
صبـــــــــور بــــــاش و ســـــــاکــــــت...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"ســالــها بــعــد (1)"

من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو ...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"ســـالهـــا بعــد(2)"

بی هوا وقتی یادت میفتم ،
فقط به این فکر می کنم که خوشبختی یا نه!؟
شاید اسم تورو گذاشتم روی پسرم...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"سـالــها بـــعد(3)"

من زنیم که از عذاب وجدان داره می میره ،
زنی که به تو فکر می کنه اما ، کنار یک مرد دیگست ،
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگه پاسخ میده اما ،
نه از ته دل ...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"ســالـــهــا بـــعــد(4)"

وقتی همه خوابن ،
میرم تو آشپزخونه و یه سیگار روشن می کنم ،
تو اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر می کنم ...
از سیگارم کام های عمیق می گیرم ،
و به این فکر می کنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
در حالی که دارم تو فکرت غرق میشم ، سیگارم رو به اتمامه ،
و من ،
با عذاب و با دلی پر از غم ،
باید برم کنار مردی بخوابم که همیشه ارزو می کنم تو جای اون بودی ...
سالها بعد این موقع ،
تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما ،
من کنار كسیم که ،
فقط باهاش هم خونم ...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"ســالــهــا بعــد(5)"

زنیم با موهای سفید و چهره ای خسته ...
زنی که خیلی ها می شناسنش اما ،
اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...!
*****