متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته اشک‌هایم| مهکامه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MAHKAME _R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 2,429
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #31
بعد از تو دیگر به کسی دل نبستم
بعد از تو دیگر عاشق نشدم
بعد از تو دیگر...؟
بار دیگر شروع می‌شود
باران گونه‌هایم
و می‌ریزد بر صحرای خشک شده‌ی لبانم
اشک‌هایم لبام رو آبیاری می‌کنن
می‌سوزد بخاطر ترک‌هایش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #32
با اشک‌هایم زندگی
با عطر نفس‌هایش زندگی کردم
چه زندگی سختی!
از اول زندگی تا اخر زندگی‌ات
اشک همچنان مهمان خواهد بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #33
همیشه قلبم به عشق تو می‌تپه
تو نیمه‌ی گمشده منی
همیشه عاشقت بودم و هستم و خواهم بود
صدای نفسات دوا قلب منه
صدای نبض‌هایت ارامش
می‌خواهم ببوسم دستانت را
ولی حیف...
حیف که نیستی
و من با اشک‌هایم دفتر خاطراتم قلبم را می‌بندم
فقط اشک‌هایم ارامش قلب من است و خدای مهربون...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #34
چقدر ساده بودم که از سادگیم استفاده کردی
و دورغ گفتی
دروغ گفتی دوست دارم
دروغ گفتی که نفستم
با دروغ‌هایت خانه ساختم
لعنت بهت!
لعنت بهت! بازیم دادی با دروغ‌هایت
لعنت بهت! ویرانم کردی
لعنت بهت! اشک‌های خشکم رو ریختی
لعنت بهت! قلبم رو سیاه کردی
نفرینت می‌کنم
نفرین می‌کنم در زندگی پر از اشک‌هایت شود
تا بفهمی چی کشیدم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #35
با حرف‌هایت
با دروغ‌هایت
زندگی کردم
اعتماد کردم به حرف‌هایت
حرف‌هایت آن قدر به دلم نشست، اعتماد کردم
اعتماد کردم که زندگی این شد
این شد زندگی پر از آه و...
پر از انتقام و نفرین
لعنت بهت بی‌معرفت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #36
اهسته اهسته راه می‌روم
باد صورتم را نوازش می‌کند
دستان سرد سردم را بهم می‌زنم
تا گرم شوم
گرم نمی‌شوم، به اغوشت نیاز دارم
به اغوش پر مهرت که گرمایی که داره پالتوی من نداره!
با اشک‌هایم
با اشک‌هایم سعی می‌کنم گرم شوم تا اندکی جای خالی تو رو بگیره...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #37
ارام ارام نزدیک دریا می‌شوم
می‌خواهم به دریا بروم
بروم دیگر نباشم، نباشم برای عشقی که قدر مرا ندانست...
ندانست که چقدر دیوانه‌وار عاشقش بودم
می‌خواهم اشک‌هایم را به دریا بسپارم
بسپارم به دریا
دریا مرا بگیر که تنهام!
دستانم را باز می‌کنم و پشت سرم خود را رها می‌کنم
دریا مراقب اشک‌هایم باش
با ارزش‌ترین دارایی‌های من است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #38
می‌گذرد ثانیه‌های زندگی‌ام
می‌گذرد لحظه‌های زندگی‌ام
می‌گذرد فرصت‌های زندگی‌ام
فقط می‌گذرد
ای ثانیه‌ها، اندکی یواش‌تر!
دلم جایی جا مانده
دلم در خانه‌ای جا مانده
خانه‌ای که مرد داشت اما معرفت نه
معرفت نداشت...
ببین اشک‌هایم را
اشک‌هایی ریختم که براش ارزشی نداشت
ارزشی نداشت که بدانت چقدر دوستش داشتم
چقدر دوستش داشتم
چقدر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #39
به آسمان نگاه می‌کنم
به آسمان آبی آبی آبی
آبی که رنگ چشمان تو بود
رنگ عشق من بود
چی شد رفتی؟
چی شد بهم زدی این زندگی رو؟
چی شد به اشک‌هایم نگاه نکردی؟
چی شده که قلبت سرد شد؟
چی شد آسمان آبی چشمانت همانند آتش شد؟
چی شد شکستی این عشق رو و رفتی؟
برنگشتی ببینی چقدر اشک ریختم!
اشک‌هایم درکم نمی‌کنن، فقط می‌بارن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #40
پایان دادم
پایان دادم به زندگی‌ام
پایان دادم به عشق عشق...
پایان دادم به اشک‌هایی که ریختم
اشک‌هایی که می‌دانست ببارد، اما نمی‌دانست برای کیست!
و...
به پایان رسید اشک‌هایم، نفس‌هایم و روحم، جسم
به اعماق خاک فرو رفته‌م...
چه خوشحال هستم من!
اما اون گریان با اشک‌هایی که بر خاکم می‌ریخت!
اری، خدا جواب اشک‌هایم را داد...
چه خوشحالم به آسمان پر کشیدم!
چه زیباست سرزمین خدا!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا