***
چشمانم را بستم و تنها تو را تصور کردم...!
منتظرت ماندم، چشم به پنجره دوختم!
دسته گلی که با یکدیگر انتخاب کرده بودیم را، در دستانم تکان میدهم!
دامن چین دار سفید رنگم را بالا گرفتم تا، مانع رسیدنم به تو نباشد.
به من قول داده بودی زمانیکه مرا در این لباس دیدی، محکم در آغوشم بگیری...
حال با نبودت چکار کنم؟!
حال با نداشتنت چکار کنم؟!
بگو با غم رفتنت چه کنم آنگاه که در بهترین شب زندگی ام مرا تنها گذاشتی؟!
عروس از یاد رفته منم...!