روی سایت اشک نوشته های فرزانه | فرزانه رجبی کاربر انجمن یک رمان

[فرزانه رجبی]

"غریبه"

ما به هم نمی رسیم مطمئنم...
امّا؛
بهترین غریبه ات می مانم که تو را همیشه ،
دوست خواهد داشت؛
تو خیالت راحت...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"نامردی"

وقتی برای اولین بار امدی جلو و گفتی دوستم داری ؛
زیادی خوشحال شدم که مرد هستی و حرف دلت را می زنی...
وای برمن؛
نمی دانستم نامرد هستی و دل نداری...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"آدم دیگر"

گاهی وقت ها؛
جوری تو را می شکنند که وقتی تیکه هایت را می چسبانی،
آدم دیگری می شوی؛
تقصیر آن ها نیست،
شاید ما اول باب دل نبودیم...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"حنجره"

می دانم ،
دیگر برای من نیستی اما دلی که با تو باشد؛
مگر این حرفها را فهمد...؟
حال تو حنجره بشکاف...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"آرام"

شاید آرام تر می شدم؛
فقط و فقط . . .
اگر می فهمیدی ، حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند...
یک دل شکسته با کوله باری از حسرت،
از زور اجبار برای تسکین؛
شده است این...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"به دل نگیر"

به دل نگیر رفیق؛
از مردمی که از پشت خنجر می زنند،
مگر نمی دانی...؟
مردم این زمانه به شرط چاقو است که دل می برند...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"جام ش*ر*ا*ب"

دلتنگم...
قرارمان فصل انگور...
ش*ر*ا*ب که شدم حتما بیا!
تو جام بیاور...
من جان...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"خواستن"

خواستن همیشه توانستن نیست؛
گاهی داغ بزرگی ست،
که تا ابد بر دلت می ماند...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"دلت قرص"

آسمان را مرخص می کنم،
دیگر به هوا هم نیازی ندارم.
تو خودت را مثل آسمان ، مثل هوا ، مثل نور،
پهن کرده ای روی همه لحظه هایم ؛
بعدازتو هیچ دلی دلم را نمی لرزاند؛
دلت قرص...!
*****

 

[فرزانه رجبی]

"مهم نیست"

مهم نیست که تـــو با من چه می کنی؛
بیا ببین “برای تو” من با خـــــودم چه می کنم...؟
*****