متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌‌های به همین اشک قانعم | نیلوفر نانکلی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *Niloofar*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 2,319
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
من هنوز حیران مانده‌ام؛
به راستی دلتنگ توام
یا خاطراتت...؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
دلم قهوه می‌خواهد؛
به تلخی عشق... ‌.
از آن تلخی ها که هیچ‌جوره شیرین نمی‌شود...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
می‌گویند:
«چگونه پر از غم می‌نویسی؟»
جوابی ندارم؛
اما،
«از چشمانت که افتادم،
یادت آرام‌‌آرام، به درون نوشته‌هایم خزید.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
هرچه دوری می‌کنی؛
من صبوری می‌کنم.
طاقت از کف می‌دهم... .
بی تو بیمارم؛
بیا!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
هیچ حواسم به نبودنت نبود؛
طبق عادت همیشه،
در سالن سینما،
کنار خودم،
برایت جا گرفتم... ‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
سخت بود باور رفتنت؛
و من ناباورانه می‌گفتم‌‌:
«مهربان من،
نامهربانی بلد نبود!
دریغ از این‌که هر چیزی،
شروعی دارد... .»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
می‌گفت:
«رازدار من است.»
اما بعدها فهمیدم،
در موردشان
به همه گفت؛
به جز خودم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
فقط آن قسمت جدایی‌ها،
که سعی می‌کنی با آن حجم انبوه بغض‌هایت،
به همه بگویی:
«بی او طاقت ادامه دادن داری.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
بازهم دو لیوان چای ریختم؛
اما...
طبق معمولِ همیشه،
چایت سرد شد.
و من با چشم های نم‌دارم،
گفتم:
«او چای سرد دوست نداشت.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
جای خالی انگشت‌هایت،
در دستم،
عجیب
درد می‌کند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *Niloofar*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا