متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌‌های واله‌‌های دلربا | HORYA_A کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •HOORYA•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 1,652
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
قلب انسان‌ها به یک اندازه هستند، اما گاهی عمق درونی‌شان است که آن‌ها را متفاوت می‌سازد. مردانگی را از پسربچه‌ایی باید آموخت که رفاقت را به غرور ترجیح داد، خالصانه برادرانه کرد و شاید از خیلی خط‌های قرمز برایت گذشت تا مبادا به کنج دلت ناراحتی بیاید. پسری که با تمام اتفاقات، حضور گرمش را می‌توانی حس کنی و تکیه‌گاه خود بدانی.
شاید به اسطورگی که باشد، تو را اسطوره‌ی معرفت باید خواند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
در زمانی که روح و قلبم رو به سیاهی گراییده بود، دختری با موهای فرفری و کدبانویی نیک و عزیز، یادآوری کرد که هنوز هم، آن فرشته‌ایی هستی که خدا در میان بندگانش تو را سوق به سمت زمین داده، در روزگاری که اشک‌هایم بخاطر رفتن به سرزمین زشتی‌ها ریخته می‌شد، تو آمدی و یادآوری کردی که حتی اگر وجودت در قلب یکی زنده باشد، وجودت برای این دنیا و زندگانی لازم است. شاید عجیب باشد، اما من، به ندرت بخاطر محبت‌ها اشک می‌ریزم؛ ولی آن شب، گویی چشمانم از مهر دل زیبایت بارانی بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
عجیب است اما حقیقی
همه چی از همشهری بودن آغاز شد، نوایش که به گوشم رسید دل و جان لرزید.
خواهرم شد و بد حس زیبایی بهش پیدا کردم.
شاید کم، اما حواسش بهم بود. دختری عاقل و بالغ.
کلامش آرامش داشت و صدایش تورا به خوابی می‌برد که بوسه‌ی خودش تنها قادر به بیدار کردنت است. کلامش از عمق دلش است. و عجب فرشته‌ایست این دختر.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
هرگز یادم نمی‌رود برخی چیزها را
اولین عشق را، اولین طعم دوستی را
چیزی که با تو برای اولین بار تجربه کردم.

شاید خاص‌ترین رفاقت بود و هست.
یادت می‌آید خاطره‌هایمان پشت میز چرخ‌دار شرکت را! یا شاید هم رویای زیبای شرکت آبنبات و هله‌هوله‌هایمان را!
یا شایدم مهریه‌ی چند کیلو لواشکت را!
تو مگر از یاد رفتنی هستی زندگی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
دختر خبرنگار و بانمک
رفاقت‌مان از همکاری‌‌هایمان شروع شد.
از ديوانه بازی و دلقک‌ بازی‌هایمان
از کمک در امتحاناتت
از ترورها و خنده‌های بی‌هوایمان
و چه زیباست که هنوز مانده‌ای برایمان!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
شاید خنده‌دار باشد اما...
یادم نمی‌آید شروع رفاقت‌مان را
فقط زمانی که چشم‌هایم را باز کردم، محبت بی‌وصف تو را دیدم و بس
در کنج دلم، همچون نور مهتابی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
گاهی برخی انسان‌ها مانند فرشته‌ها محوند. با چشم به دستور خدا دیده نمی‌شوند، فقط باید حس‌شان کرد. بودن‌شان را فهمید و درک کرد، مثل تو... .
گاهی حس می‌کنم نیستی، اما در اوج تنهایی‌هایم، هنگامی که در نزدیکی پرتگاه درحال سقوطم، تنها تو دستم را گرفتی و برای نبودن‌هایم دلگیر شدی. رفیق یعنی تو.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
رفاقت‌ها لیموهای شیرینی هستند که پس از مدت‌ها دوری، بسی تلخند.
دیگر شیرینی اول را ندارند، دیگر سمتش نمی‌روی.
حرف‌های رفاقتی برایت گاهی به شیرینی سیب دارچینی‌اند و گاهی به تلخی دوریان.
و همچنین عمر رفاقت‌ها، به کوتاهی و خوشایندی باد نسیم در لابه‌لای گیسوان آدمی‌ست.
 
آخرین ویرایش
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
بالتاز گراسیان می‌گوید: دوستی خیر زندگی را چند برابر و شر آن را نصف می‌کند.
اما اشتباه است! تاریخ مصرفت که تمام شد، دوست دیگری که پیدا شد، دیگر نه تنها خیری برایت ندارد؛ وجودش شر است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,170
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
سپاس... .
سپاس دوستی که تو را خلق کرد، و نه تنها از اشتباهاتت گریزان و ناراحت نشد، بلکه دست بر سرت کشید و یادآوری کرد برای فرصت خطایت.
حمد... .
حمد خدایی که مرا آفرید، با تمام خطاهانم رفاقت‌مان را محکم‌تر کرد، ‌راه رهایی را به من نشان داد، ستون شد، و به من آموخت که در زمان تنهایی‌ات، من همچنان رفیق حمیم و شفیق توام.
چه بسا که تو برای من بسی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا