متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ جانی که با پائیز رفت | R.Reyhani کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
شاخه‌‌ی شکسته و پیکرِ گسسته و فریادی که سکوت می‌سُراید
سینه‌ای که سوخته و زمستاتی که فلوت می‌نوازد
طوفانی که برگشته و برایت در زمین تابوت می‌سازد
و قطره‌‌ی باران، وارسته حکومت طاغوت را می‌باراند
و گویی ابر و مه و خورشید و فلک درکارند، تا تو جانی دهی و آسوده نباشی... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
می‌دانی...
شاید ابرها
راه گم کرده‌اند؛
وگرنه جنگلی که درختی ندارد،
باران می‌خواهد چه کار... !؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
درخت، پیکر خسته و تن بی‌رمقش را از دستان باد گرفت.
نگاهی به زمین انداخت،
به همان معشوقه‌ی برگ‌ها!
حقیقت در زیر قدم‌هایش و لابه‌لای لانه‌ی مورچه‌ها پرسه می‌زد و اون هیچ نمی‌دانست
برگ‌ها، عاشق زمین بودند که رنگ عوض کردند
می‌دانم که پاییز را دیده‌ای!
آن‌هایی که رنگ عوض کردند، از شاخه‌ها افتادند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
پرستو بال‌زنان، راه گمشده‌اش را نیافت که روی شاخه‌ی نحیف درخت نشست.
بغضش را فرو برد و در گوش درخت گفت:
- حداقل تو راستش را بگو! پاییز چرا این‌گونه دل‌گیر است؟
درخت بی‌تأمل آهی کشید:
- از پاییز گله نکن! برگ‌ها بی‌وفایند. نه برگ‌ها ماندنی‌اند و نه پرستوی خیالات من!


پی‌نوشت: پرستوها، پرندگان پاییزی مهاجر هستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
نه آرامشت را به برگی وابسته‌کن و نه جانت را به حرارت آفتاب!
برگه‌ها فرو می‌ریزند، آفتاب‌ها محو در غم پاییز بی‌فروغ می‌ماندند!
حال، تو می‌مانی و یک فصل تنهایی!
***
درخت بودن انتهای خوش‌بختی‌ست حتی اگر از پاره‌های جانش کبریت بسازند.
راست می‌گویم. از سیگار دل‌تنگ بپرس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : R.Reyhani
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] PARISA_R

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
24
  • #26
-5852433943926781786_120.jpg
 
امضا : HAKIMEH.MZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا