- ارسالیها
- 554
- پسندها
- 5,663
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #131
***
حدوداً دو الی سه ساعتی استراحت کردیم؛ نیلماه و شیوا هم دوتایی با هم لازانیا درست کردن که بسیار لذیذ بود، یعنی اگه شیوا نمیرفت باز هم باید اُملت میخوردیم.
خداروشکر!
بعد شام راجب خیلی چیزها حرف زدیم اما آخر نتونستیم پدربزرگ رو راضی کنیم یکم از اونا برامون بگه!
بیخیال پاشدیم تا خودمون رو آماده کنیم!
***
تقریباً ساعت ده شب بود که آرویج هم اومد و الان توی ماشین پدربزرگ نشستم، لحظه آخر مجبور شدیم نیلماه و حسامم با خودمون ببریم، اما ترنم بلند شد و خونه خالش رفت، نیلماه هم هی اصرار که منم حتما باید ببرین.
اونا با ماشین آرتام اومدن، منم با ماشین پدربزرگ، این آقای آرویج هم جذابه ها ایول بابا!
شوگرددی فراوانِ با هایزر میشن سه تا فقط حیف هایزر به عنوان روح نقش ایفا میکنه.
- آقا آرویج شما هم...
حدوداً دو الی سه ساعتی استراحت کردیم؛ نیلماه و شیوا هم دوتایی با هم لازانیا درست کردن که بسیار لذیذ بود، یعنی اگه شیوا نمیرفت باز هم باید اُملت میخوردیم.
خداروشکر!
بعد شام راجب خیلی چیزها حرف زدیم اما آخر نتونستیم پدربزرگ رو راضی کنیم یکم از اونا برامون بگه!
بیخیال پاشدیم تا خودمون رو آماده کنیم!
***
تقریباً ساعت ده شب بود که آرویج هم اومد و الان توی ماشین پدربزرگ نشستم، لحظه آخر مجبور شدیم نیلماه و حسامم با خودمون ببریم، اما ترنم بلند شد و خونه خالش رفت، نیلماه هم هی اصرار که منم حتما باید ببرین.
اونا با ماشین آرتام اومدن، منم با ماشین پدربزرگ، این آقای آرویج هم جذابه ها ایول بابا!
شوگرددی فراوانِ با هایزر میشن سه تا فقط حیف هایزر به عنوان روح نقش ایفا میکنه.
- آقا آرویج شما هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر