- ارسالیها
- 525
- پسندها
- 5,603
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #41
سرگرد نزدیکمون شد و گفت:
- اتفاقی افتاده؟
اومدم حرفی بزنم که مهرداد زودتر گفت:
- آقا کی باشن؟
بیا حالا کی میخواد به این توضیح بده؟
نگاهی به هر دوشون کردم سرگرد یه سر و گردن از مهرداد درشتتر و قد بلندتر بود و اگه دعوا میشد صد در صد مهرداد رو کُتلِت میکرد.
و بینی عمل شدهاش رو به فنا میداد.
لبم رو کمی تَر کردم و گفتم:
- خوب ایشون.
اشاره کردم به سرگرد که دقیق کنارم وایساده بود و مهرداد هم رو به روی ما بود.
- اوم همکارمِ، آره درسته همکار منِ.
سرگرد با تعجب و مهرداد با مشکوکی بهم خیره شدن.
سمت سرگرد گردن کج کردم و نامحسوس چشمک زدم.
ولی همچنان با چشمهای گرد شده نگاهم میکرد.
- بفرمایین ممنون از اینکه رسوندیم.
انگار که تازه دوهزاریش افتاده باشه سری تکون داد و خواست بره که مهرداد صداش...
- اتفاقی افتاده؟
اومدم حرفی بزنم که مهرداد زودتر گفت:
- آقا کی باشن؟
بیا حالا کی میخواد به این توضیح بده؟
نگاهی به هر دوشون کردم سرگرد یه سر و گردن از مهرداد درشتتر و قد بلندتر بود و اگه دعوا میشد صد در صد مهرداد رو کُتلِت میکرد.
و بینی عمل شدهاش رو به فنا میداد.
لبم رو کمی تَر کردم و گفتم:
- خوب ایشون.
اشاره کردم به سرگرد که دقیق کنارم وایساده بود و مهرداد هم رو به روی ما بود.
- اوم همکارمِ، آره درسته همکار منِ.
سرگرد با تعجب و مهرداد با مشکوکی بهم خیره شدن.
سمت سرگرد گردن کج کردم و نامحسوس چشمک زدم.
ولی همچنان با چشمهای گرد شده نگاهم میکرد.
- بفرمایین ممنون از اینکه رسوندیم.
انگار که تازه دوهزاریش افتاده باشه سری تکون داد و خواست بره که مهرداد صداش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش