متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار صائب تبریزی

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 91
  • بازدیدها 2,295
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #61
نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من
پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن
گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من!
نور معنی در جبین تاک می بینیم ما
در قدح افشرده ادراک می بینیم ما

کوری آلوده دامانان وسواس صلاح
دختر رز را به چشم پاک می بینیم ما
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #62
نور معنی در جبین تاک می بینیم ما
در قدح افشرده ادراک می بینیم ما

کوری آلوده دامانان وسواس صلاح
دختر رز را به چشم پاک می بینیم ما
آن‌چنان کز رفتنِ گل، خار می‌مانَد به جا
از جوانی حسرتِ بسیار می‌مانَد به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آن‌چه از عمرِ سبک‌رفتار می‌مانَد به جا!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #63
آن‌چنان کز رفتنِ گل، خار می‌مانَد به جا
از جوانی حسرتِ بسیار می‌مانَد به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آن‌چه از عمرِ سبک‌رفتار می‌مانَد به جا!
اندیشه چرا عشق ز کس داشته باشد
پروانه چه پروای عسس داشته باشد

در سینه صد چاک نگنجد دل عارف
سیمرغ محال است قفس داشته باشد
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #64
اندیشه چرا عشق ز کس داشته باشد
پروانه چه پروای عسس داشته باشد

در سینه صد چاک نگنجد دل عارف
سیمرغ محال است قفس داشته باشد
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر

خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است!
 
آخرین ویرایش
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #65
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر

خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است!
تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما
لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است
حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #66
دانسته‌ایم بوسه زیاد از دهان ماست

صلح از دهان یار به پیغام کرده‌ایم

از ما متاب روی ، که از آه نیم شب

بسیار صبح آینه را شام کرده‌ایم!

تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما
لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است
حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما

اگر نه مدِّ بسم‌الله بودی تاجِ عنوان‌ها
نگشتی تا قیامت نو خطِ شیرازه، دیوان‌ها
نه‌تنها کعبه صحرایی‌ست، دارد کعبهٔ دل هم
به گردِ خویش‌تن از وسعتِ مشرب بیابان‌ها!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #67
اگر نه مدِّ بسم‌الله بودی تاجِ عنوان‌ها
نگشتی تا قیامت نو خطِ شیرازه، دیوان‌ها
نه‌تنها کعبه صحرایی‌ست، دارد کعبهٔ دل هم
به گردِ خویش‌تن از وسعتِ مشرب بیابان‌ها!
از خود برون نیامده دیوانه ام هنوز
مشغول خاکبازی طفلانه ام هنوز

درخون خود مضایقه با تیغ می کنم
خام است جوش باده میخانه ام هنوز
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #68
از خود برون نیامده دیوانه ام هنوز
مشغول خاکبازی طفلانه ام هنوز

درخون خود مضایقه با تیغ می کنم
خام است جوش باده میخانه ام هنوز
!
ز رفـتـن تـو مـن از عـمـر بـی نصیب شدم

سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #69
!
ز رفـتـن تـو مـن از عـمـر بـی نصیب شدم

سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم!
مايه اصل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است

دود اگر بالا نشيند كسر شأن شعله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تراست
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #70
مايه اصل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است

دود اگر بالا نشيند كسر شأن شعله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تراست
تا چه خونها در دل مردم به بیداری کند
چشم مخموری که خون عالمی در خواب ریخت
ننگ هستی از سرم تیغ شهادت برگرفت
پیش دریا گرد راه از خویشتن سیلاب ریخت
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا