m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 29/8/22 #51 فلورا. گفت باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است! کلیک کنید تا باز شود... افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا بتوان به روی گرم برافروختن مرا چون ماهی برشته، به آب حیات وصل رغبت شود دو آتشه از سوختن مرا امضا : m.sina
فلورا. گفت باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است! کلیک کنید تا باز شود... افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا بتوان به روی گرم برافروختن مرا چون ماهی برشته، به آب حیات وصل رغبت شود دو آتشه از سوختن مرا
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 30/8/22 #52 m.sina گفت افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا بتوان به روی گرم برافروختن مرا چون ماهی برشته، به آب حیات وصل رغبت شود دو آتشه از سوختن مرا کلیک کنید تا باز شود... آزار به موری نرساندیم و گذشتیم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود! امضا : فلورا.
m.sina گفت افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا بتوان به روی گرم برافروختن مرا چون ماهی برشته، به آب حیات وصل رغبت شود دو آتشه از سوختن مرا کلیک کنید تا باز شود... آزار به موری نرساندیم و گذشتیم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 30/8/22 #53 فلورا. گفت آزار به موری نرساندیم و گذشتیم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود! کلیک کنید تا باز شود... دل مدام از خط و زلف یار میگوید سخن هر که سودایی شود بسیار میگوید سخن پیش رخسری که می لغزد بر او پای نگاه ساده لوح ان کس که از گلزار میگوید سخن امضا : m.sina
فلورا. گفت آزار به موری نرساندیم و گذشتیم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود! کلیک کنید تا باز شود... دل مدام از خط و زلف یار میگوید سخن هر که سودایی شود بسیار میگوید سخن پیش رخسری که می لغزد بر او پای نگاه ساده لوح ان کس که از گلزار میگوید سخن
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 31/8/22 #54 m.sina گفت دل مدام از خط و زلف یار میگوید سخن هر که سودایی شود بسیار میگوید سخن پیش رخسری که می لغزد بر او پای نگاه ساده لوح ان کس که از گلزار میگوید سخن کلیک کنید تا باز شود... نزدیکتر ز پرده چشم است از نگاه راهی که ما به کعبه مقصود برده ایم از صبح پرده سوز خدایا نگاهدار این رازها که ما به دل شبسپرده ایم! امضا : فلورا.
m.sina گفت دل مدام از خط و زلف یار میگوید سخن هر که سودایی شود بسیار میگوید سخن پیش رخسری که می لغزد بر او پای نگاه ساده لوح ان کس که از گلزار میگوید سخن کلیک کنید تا باز شود... نزدیکتر ز پرده چشم است از نگاه راهی که ما به کعبه مقصود برده ایم از صبح پرده سوز خدایا نگاهدار این رازها که ما به دل شبسپرده ایم!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 31/8/22 #55 فلورا. گفت نزدیکتر ز پرده چشم است از نگاه راهی که ما به کعبه مقصود برده ایم از صبح پرده سوز خدایا نگاهدار این رازها که ما به دل شبسپرده ایم! کلیک کنید تا باز شود... ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم چون سرو تازه روی در این بوستان سرای در راه سرد و گرم جهان پا فشرده ایم امضا : m.sina
فلورا. گفت نزدیکتر ز پرده چشم است از نگاه راهی که ما به کعبه مقصود برده ایم از صبح پرده سوز خدایا نگاهدار این رازها که ما به دل شبسپرده ایم! کلیک کنید تا باز شود... ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم چون سرو تازه روی در این بوستان سرای در راه سرد و گرم جهان پا فشرده ایم
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 1/9/22 #56 m.sina گفت ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم چون سرو تازه روی در این بوستان سرای در راه سرد و گرم جهان پا فشرده ایم کلیک کنید تا باز شود... ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم صد پله خاکسارتر از آستانهایم درگلشنی که خرمن گل میرود به باد! امضا : فلورا.
m.sina گفت ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم از دفتر جهان ورق باد برده ایم چون سرو تازه روی در این بوستان سرای در راه سرد و گرم جهان پا فشرده ایم کلیک کنید تا باز شود... ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم صد پله خاکسارتر از آستانهایم درگلشنی که خرمن گل میرود به باد!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/22 #57 فلورا. گفت ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم صد پله خاکسارتر از آستانهایم درگلشنی که خرمن گل میرود به باد! کلیک کنید تا باز شود... در مجمع ما نیست کسی را غم خانه چون ریگ روان قافله ماست روانه از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه امضا : m.sina
فلورا. گفت ما گر چه در بلندی فطرت یگانهایم صد پله خاکسارتر از آستانهایم درگلشنی که خرمن گل میرود به باد! کلیک کنید تا باز شود... در مجمع ما نیست کسی را غم خانه چون ریگ روان قافله ماست روانه از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 2/9/22 #58 m.sina گفت در مجمع ما نیست کسی را غم خانه چون ریگ روان قافله ماست روانه از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه کلیک کنید تا باز شود... هر نقش نیک و بد که در آئینه دیده ایم صائب ز لوح خاطر روشن سترده ایم!! امضا : فلورا.
m.sina گفت در مجمع ما نیست کسی را غم خانه چون ریگ روان قافله ماست روانه از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه کلیک کنید تا باز شود... هر نقش نیک و بد که در آئینه دیده ایم صائب ز لوح خاطر روشن سترده ایم!!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 3/9/22 #59 فلورا. گفت هر نقش نیک و بد که در آئینه دیده ایم صائب ز لوح خاطر روشن سترده ایم!! کلیک کنید تا باز شود... مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین امضا : m.sina
فلورا. گفت هر نقش نیک و بد که در آئینه دیده ایم صائب ز لوح خاطر روشن سترده ایم!! کلیک کنید تا باز شود... مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 4/9/22 #60 m.sina گفت مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین کلیک کنید تا باز شود... نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من! امضا : فلورا.
m.sina گفت مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین کلیک کنید تا باز شود... نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من!