مشاعره مشاعره با اشعار فریدون مشیری

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 136
  • بازدیدها 2,467
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif

دیگر به روزگار نمی بینم، آن عشق ها که تاب و توان سوزد،
در سینه ها ز عشق نمی جوشد، آن شعله ها که خرمن جان سوزد،

آن رنج ها که درد بر انگیزد، وان دردها که روح گدازد نیست
آن شوق و اضطراب که شاعر را، چنگی به تار جان بنوازد نیست
 

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,004
پسندها
6,120
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #2
مشاهده فایل‌پیوست 488129

دیگر به روزگار نمی بینم، آن عشق ها که تاب و توان سوزد،
در سینه ها ز عشق نمی جوشد، آن شعله ها که خرمن جان سوزد،

آن رنج ها که درد بر انگیزد، وان دردها که روح گدازد نیست
آن شوق و اضطراب که شاعر را، چنگی به تار جان بنوازد نیست
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گل‌ها تو بخند
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,961
پسندها
6,250
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #3
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گل‌ها تو بخند
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش
شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش!
منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش!
غم عشق تو را نازم ، چنان در سینه رخت افکند؛
که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش . . .
 
امضا : بَهآرنارنج

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش!
منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش!
غم عشق تو را نازم ، چنان در سینه رخت افکند؛
که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش . . .

شبم طی شد کسی بر در نکوبید، به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام، دلم از این همه بیکانگی سوخت...
به روی من نمی خندد امیدم، ش*ر..اب زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم می دهد تسکین به حالم، که غیر از اشک غم در دفترم نیست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,961
پسندها
6,250
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #5
شبم طی شد کسی بر در نکوبید، به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام، دلم از این همه بیکانگی سوخت...
به روی من نمی خندد امیدم، ش*ر..اب زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم می دهد تسکین به حالم، که غیر از اشک غم در دفترم نیست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سینه‌ی گردابم آرزوست

تا وارهم ز وحشت شب‌های انتظار
چون خنده‌ی تو مهر جهان‌تابم آرزوست
 
امضا : بَهآرنارنج

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سینه‌ی گردابم آرزوست

تا وارهم ز وحشت شب‌های انتظار
چون خنده‌ی تو مهر جهان‌تابم آرزوست
تویی تویی به خدا، این که از دریچه ی ماه؛ نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب، میان چشمهٔ مهتاب بوسه گاه من است

تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب، مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت، گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
 

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,004
پسندها
6,120
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #7
تویی تویی به خدا، این که از دریچه ی ماه؛ نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب، میان چشمهٔ مهتاب بوسه گاه من است

تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب، مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت، گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
یک شب ستاره‌های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ش*ر..اب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,004
پسندها
6,120
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #8
تویی تویی به خدا، این که از دریچه ی ماه؛ نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب، میان چشمهٔ مهتاب بوسه گاه من است

تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب، مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت، گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
یک شب ستاره‌های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ش*ر..اب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
918
پسندها
15,337
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
یک شب ستاره‌های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ش*ر..اب

بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد، بیا در کلبه ام شوری بر انگیز
بیا، شمعی به بالینم بیاویز، بیا، شعری به تابوتم بیاویز!

دلم در سینه کوبد سر به دیوار، که: «این مرگ است و بر در میزند مُشت»
بیا ای همزبان جاودانی،که امشب وحشت تنهایی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,004
پسندها
6,120
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #10
بیا ای مرگ، جانم بر لب آمد، بیا در کلبه ام شوری بر انگیز
بیا، شمعی به بالینم بیاویز، بیا، شعری به تابوتم بیاویز!

دلم در سینه کوبد سر به دیوار، که: «این مرگ است و بر در میزند مُشت»
بیا ای همزبان جاودانی،که امشب وحشت تنهایی
يادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتيم

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتی بر لب آن جوی نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشای نگاهت
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا