مشاعره مشاعره با اشعار حسین منزوی

  • نویسنده موضوع Nazanin_N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 65
  • بازدیدها 2,251
  • کاربران تگ شده هیچ

♡°DINA°

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
25/1/24
ارسالی‌ها
73
پسندها
269
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #61
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
نظر با من مباز این سان مپیچ این سان به پرهیزم
که تابم نیست تا با وسوسه های تو بستیزم
 
امضا : ♡°DINA°

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #62
نظر با من مباز این سان مپیچ این سان به پرهیزم
که تابم نیست تا با وسوسه های تو بستیزم
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,689
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #63
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من
 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,653
پسندها
21,668
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #64
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من
نه هر مخاطب و هر حرف و حدیث خوش است
که جز تو با دگرم نیست ذوق گفت و شنود
 

Arjmand

مدیر بازنشسته‌ی آیین و میراث
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/9/20
ارسالی‌ها
3,782
پسندها
4,610
امتیازها
35,773
مدال‌ها
21
سطح
15
 
  • #65
همه حقیقتِ من، سایه ای است بر دیوار
مگرد، هان! که نیابی«منِ» مثالی را
هزار بار به تاراج رفت و من، هر بار،
زِ عاج ساختم آن خانهٔ خیالی را
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #66
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم

آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
ميلی کمين گرفته پلنگانه در دلم
تا آهوی تو کی به کمينگاه می‌رسد!

هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شهر
وقتی که سيب نقره ای ماه می‌رسد
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا