m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 23/11/22 #41 فلورا. گفت مهر می ورز و دم غنیمت دان عشق می باز و با دقایق باش بشکند تا که کاسه ات را عشق از میان همه تو لایق باش! کلیک کنید تا باز شود... ش*ر..اب خواستم و عمر شرنگ ریخت بر کامم فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : m.sina
فلورا. گفت مهر می ورز و دم غنیمت دان عشق می باز و با دقایق باش بشکند تا که کاسه ات را عشق از میان همه تو لایق باش! کلیک کنید تا باز شود... ش*ر..اب خواستم و عمر شرنگ ریخت بر کامم فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
Samira-M هنرمند انجمن سطح 24 ارسالیها 920 پسندها 15,335 امتیازها 37,073 مدالها 18 20/12/22 #42 m.sina گفت ش*ر..اب خواستم و عمر شرنگ ریخت بر کامم فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود کلیک کنید تا باز شود... دریغ از آن که به بیداریِ حقیقیِ ما، امان نمی دهد این خواب هایِ خرگوشی فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رُخ دهد، حاشا! میانِ جیوه و آب، اتّفاقِ هم جوشی امضا : Samira-M
m.sina گفت ش*ر..اب خواستم و عمر شرنگ ریخت بر کامم فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود کلیک کنید تا باز شود... دریغ از آن که به بیداریِ حقیقیِ ما، امان نمی دهد این خواب هایِ خرگوشی فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رُخ دهد، حاشا! میانِ جیوه و آب، اتّفاقِ هم جوشی
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 26/12/22 #43 Samira-M گفت دریغ از آن که به بیداریِ حقیقیِ ما، امان نمی دهد این خواب هایِ خرگوشی فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رُخ دهد، حاشا! میانِ جیوه و آب، اتّفاقِ هم جوشی کلیک کنید تا باز شود... یادآور صبح خیال انگیز ِدریاست گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آنک چراغانی که در چشم تو برپاست بیهوده می کوشی که راز عاشقی را امضا : m.sina
Samira-M گفت دریغ از آن که به بیداریِ حقیقیِ ما، امان نمی دهد این خواب هایِ خرگوشی فراغ و عمر؟ نه! حاشا که رُخ دهد، حاشا! میانِ جیوه و آب، اتّفاقِ هم جوشی کلیک کنید تا باز شود... یادآور صبح خیال انگیز ِدریاست گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آنک چراغانی که در چشم تو برپاست بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 5/1/23 #44 آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من:/ امضا : فلورا.
SAN.SNI مدیر بازنشسته سطح 30 ارسالیها 6,050 پسندها 27,879 امتیازها 70,873 مدالها 26 16/1/23 #45 فلورا. گفت آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من:/ کلیک کنید تا باز شود... نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی امضا : SAN.SNI
فلورا. گفت آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من:/ کلیک کنید تا باز شود... نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 17/1/23 #46 SAN.SNI گفت نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی کلیک کنید تا باز شود... SAN.SNI گفت نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی کلیک کنید تا باز شود... یک درد ماندگار! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زیر زبان من امضا : فلورا.
SAN.SNI گفت نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی کلیک کنید تا باز شود... SAN.SNI گفت نهادم آینه ای پیش روی آینه ات جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی کلیک کنید تا باز شود... یک درد ماندگار! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زیر زبان من
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 18/1/23 #47 فلورا. گفت یک درد ماندگار! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زیر زبان من کلیک کنید تا باز شود... نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من امضا : m.sina
فلورا. گفت یک درد ماندگار! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زیر زبان من کلیک کنید تا باز شود... نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من
matieh رو به پیشرفت سطح 7 ارسالیها 147 پسندها 472 امتیازها 2,933 مدالها 9 سن 19 18/1/23 #48 نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست امضا : matieh
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 1/3/23 #49 matieh گفت نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست کلیک کنید تا باز شود... تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من امضا : m.sina
matieh گفت نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست کلیک کنید تا باز شود... تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 4/6/23 #50 m.sina گفت تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من کلیک کنید تا باز شود... نام تو را نمی دانم. آری، اما می دانم. گل ها اگر که نام تو را می دانستند، نسل بهار از اینسان رو سوی انقراض، نمی رفت امضا : فلورا.
m.sina گفت تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من کلیک کنید تا باز شود... نام تو را نمی دانم. آری، اما می دانم. گل ها اگر که نام تو را می دانستند، نسل بهار از اینسان رو سوی انقراض، نمی رفت