- ارسالیها
- 1,058
- پسندها
- 13,811
- امتیازها
- 33,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #141
چشامو روی هم فشردم تا کمی اعصاب متشنجم آروم بگیره.نفسم آه مانند خارج شد نبض شقیقههام داشت سرمو منفجر میکرد. خم شدم و بوسهی آرومی روی مشکیهای پر پشتش که با باند سفیدی قاب گرفته شده بود گذاشتم.
- آره مامانی زشته به کسی نگو.
السا روی صندلی کنار تخت خودشو رها کرد و آهی از گلوش خارج شد.
- دختر این بردیا که میگفتی، همین بود؟
کنار هورنار نشستم و به لَمی که روی صندلی داده بود نگاه کردم. پاهاش مثل پسرها باز و دستهای تپلش رو دو طرف صندلی رها کرده بود.
- چیه پسندیدی؟
صاف نشست روی صندلی و تند نگاهم کرد.
- پسند بخوره تو سرم این اومده جدی جدی بمونه ها.
راست میگفت. این بردیا آدم قبلی نبود. هنوز نفهمیده بودم تو سرش چی میگذر حضور بردیا توی اتاق با بوی ادکلن گرون قیمتش مشخص میشد. به سمت تخت اومد و...
- آره مامانی زشته به کسی نگو.
السا روی صندلی کنار تخت خودشو رها کرد و آهی از گلوش خارج شد.
- دختر این بردیا که میگفتی، همین بود؟
کنار هورنار نشستم و به لَمی که روی صندلی داده بود نگاه کردم. پاهاش مثل پسرها باز و دستهای تپلش رو دو طرف صندلی رها کرده بود.
- چیه پسندیدی؟
صاف نشست روی صندلی و تند نگاهم کرد.
- پسند بخوره تو سرم این اومده جدی جدی بمونه ها.
راست میگفت. این بردیا آدم قبلی نبود. هنوز نفهمیده بودم تو سرش چی میگذر حضور بردیا توی اتاق با بوی ادکلن گرون قیمتش مشخص میشد. به سمت تخت اومد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش