- ارسالیها
- 1,058
- پسندها
- 13,811
- امتیازها
- 33,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #161
این سه تا حسابی بدون من برنامه ریزی کرده بودن! حالا میفهمیدم وقتی مامان گفت "در نبود من هم بهشون خوش میگذره" یعنی چی.
- چه زود باهم جی جی باجی شدین خانجون تازه یه روزه اَ دخترِ بیدیی (چه زود باهم داداشی شدین خانجون تازه یه روزه این دخترو دیدید.)
صدای السا از پشت اپن اومد.
- حسود هرگز نیاسود برفین خانم.
نشست کنار خانجون و محکم بغلش کرد.
- اون مامانمه به هیشکی نمیدمش.
لبام به حالت چندش خم شد. دخترک تپل لوس زیادی پسرخاله شده بود!
-بازم خداروشکر این دو سال جور نشد همو ببینید وگرنه الان مارو دور انداخته بودید.
با لیوان چای بلند شدم تا موبایلمو جواب بدم. میدونستم کارن بیدار شده و اولین کاری که میکنه تماس با منه. تا غروب که خواستگارهای السا بیان باهاش سرسنگین بودم اما وقتی توی دامن ساسبندی...
- چه زود باهم جی جی باجی شدین خانجون تازه یه روزه اَ دخترِ بیدیی (چه زود باهم داداشی شدین خانجون تازه یه روزه این دخترو دیدید.)
صدای السا از پشت اپن اومد.
- حسود هرگز نیاسود برفین خانم.
نشست کنار خانجون و محکم بغلش کرد.
- اون مامانمه به هیشکی نمیدمش.
لبام به حالت چندش خم شد. دخترک تپل لوس زیادی پسرخاله شده بود!
-بازم خداروشکر این دو سال جور نشد همو ببینید وگرنه الان مارو دور انداخته بودید.
با لیوان چای بلند شدم تا موبایلمو جواب بدم. میدونستم کارن بیدار شده و اولین کاری که میکنه تماس با منه. تا غروب که خواستگارهای السا بیان باهاش سرسنگین بودم اما وقتی توی دامن ساسبندی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر