- ارسالیها
- 1,058
- پسندها
- 13,811
- امتیازها
- 33,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #191
چای داغ تو گلوم پرید. آقاجون چند ضربه پشتم زد و مشغول مالش دادن به شونههام شد.
-یواشه لاکوی(یواش دختر)، این عادت چای داغ خوردن تو و فراز آخر شمارو مریض میکنه!
نگاهم از فریبرز که با ابرو به خانجون اشاره میکرد پرید سمت مرضیه که با ظرف آجیل جلوم ایستاده بود. مقداری برداشتم.
- خانم جون کدوم خواستگار میگی؟
فریبرز با اشارهی سر به بالا زودتر جواب داد.
-حالا حرف میزنیم.
روشن شدن صفحهی کوچیک گوشیم باعث شد بحثو رها کنم. اینکه السای متنفر از اس دادن برام پیام فرستاده بود متعجبم کرد. سریع پیامشو باز کردم.
-کارن خیلی بیقراری میکرد صبح زود ازم آدرس خونهی باباتو گرفت و اومد. ببخشید که بی خبر اینکارو کردم روم نشد بهت زنگ بزنم اما واقعاً دلم به حالش سوخت.
بهبه قوز بالا قوز! قبل اینکه فحش رو برای...
-یواشه لاکوی(یواش دختر)، این عادت چای داغ خوردن تو و فراز آخر شمارو مریض میکنه!
نگاهم از فریبرز که با ابرو به خانجون اشاره میکرد پرید سمت مرضیه که با ظرف آجیل جلوم ایستاده بود. مقداری برداشتم.
- خانم جون کدوم خواستگار میگی؟
فریبرز با اشارهی سر به بالا زودتر جواب داد.
-حالا حرف میزنیم.
روشن شدن صفحهی کوچیک گوشیم باعث شد بحثو رها کنم. اینکه السای متنفر از اس دادن برام پیام فرستاده بود متعجبم کرد. سریع پیامشو باز کردم.
-کارن خیلی بیقراری میکرد صبح زود ازم آدرس خونهی باباتو گرفت و اومد. ببخشید که بی خبر اینکارو کردم روم نشد بهت زنگ بزنم اما واقعاً دلم به حالش سوخت.
بهبه قوز بالا قوز! قبل اینکه فحش رو برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.