نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار سیمین بهبهانی

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 100
  • بازدیدها 2,043
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #31
مطرب دوره‌گرد بازآمد
نغمه زد ساز نغمه‌پردازش

سوز آوازه‌خوانِ دف در دست
شد هماهنگِ ناله‌ى سازش
شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان
خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #32
شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان
خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم!
منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی

چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #33
منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی

چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را
آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #34
آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد!
در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #35
در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است

او در دل سودازده از عشق شرر داشت

او در همه جا با همه کس در همه احوال

سودای تو را ای بت بی مهر !‌ به سر داشت!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #36
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است

او در دل سودازده از عشق شرر داشت

او در همه جا با همه کس در همه احوال

سودای تو را ای بت بی مهر !‌ به سر داشت!
تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین
به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #37
تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین
به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم !
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #38
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم !
من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #39
من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را
اگر یک دم شرابی می چشانند
خمارآلوده عمری می نشانند

درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #40
اگر یک دم شرابی می چشانند
خمارآلوده عمری می نشانند

درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را!
آهوی گرفتار به زندان شما من
آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد

همراه به هر قافله چون بانگ درا، من
تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا