فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 1/9/22 #31 m.sina گفت مطرب دورهگرد بازآمد نغمه زد ساز نغمهپردازش سوز آوازهخوانِ دف در دست شد هماهنگِ نالهى سازش کلیک کنید تا باز شود... شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم! امضا : فلورا.
m.sina گفت مطرب دورهگرد بازآمد نغمه زد ساز نغمهپردازش سوز آوازهخوانِ دف در دست شد هماهنگِ نالهى سازش کلیک کنید تا باز شود... شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 1/9/22 #32 فلورا. گفت شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم! کلیک کنید تا باز شود... منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را امضا : m.sina
فلورا. گفت شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان خلوتی خواسته ام با تو که تنها بنشینم! کلیک کنید تا باز شود... منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 1/9/22 #33 m.sina گفت منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را کلیک کنید تا باز شود... آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد! امضا : فلورا.
m.sina گفت منم آن شکسته سازی که توأم نمی نوازی چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را کلیک کنید تا باز شود... آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 2/9/22 #34 فلورا. گفت آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد! کلیک کنید تا باز شود... در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم امضا : m.sina
فلورا. گفت آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد! کلیک کنید تا باز شود... در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 2/9/22 #35 m.sina گفت در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم کلیک کنید تا باز شود... من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل سودازده از عشق شرر داشت او در همه جا با همه کس در همه احوال سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت! امضا : فلورا.
m.sina گفت در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم کلیک کنید تا باز شود... من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل سودازده از عشق شرر داشت او در همه جا با همه کس در همه احوال سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 3/9/22 #36 فلورا. گفت من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل سودازده از عشق شرر داشت او در همه جا با همه کس در همه احوال سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت! کلیک کنید تا باز شود... تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم امضا : m.sina
فلورا. گفت من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل سودازده از عشق شرر داشت او در همه جا با همه کس در همه احوال سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت! کلیک کنید تا باز شود... تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 4/9/22 #37 m.sina گفت تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم کلیک کنید تا باز شود... می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم ! امضا : فلورا.
m.sina گفت تو و آن الفت دیرین من و این بوسه شیرین به خدا باده پرستی به خدا باده فروشم کلیک کنید تا باز شود... می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم !
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/9/22 #38 فلورا. گفت می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم ! کلیک کنید تا باز شود... من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را امضا : m.sina
فلورا. گفت می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفادار …. بمیرم ! کلیک کنید تا باز شود... من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,966 پسندها 4,715 امتیازها 28,973 مدالها 17 9/9/22 #39 m.sina گفت من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را کلیک کنید تا باز شود... اگر یک دم شرابی می چشانند خمارآلوده عمری می نشانند درین شهر آزمودم من بسی را ندیدم باوفا زآنان کسی را! امضا : فلورا.
m.sina گفت من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان من دردم و دردم، تو دوا باش خدا را کلیک کنید تا باز شود... اگر یک دم شرابی می چشانند خمارآلوده عمری می نشانند درین شهر آزمودم من بسی را ندیدم باوفا زآنان کسی را!
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 9/9/22 #40 فلورا. گفت اگر یک دم شرابی می چشانند خمارآلوده عمری می نشانند درین شهر آزمودم من بسی را ندیدم باوفا زآنان کسی را! کلیک کنید تا باز شود... آهوی گرفتار به زندان شما من آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد همراه به هر قافله چون بانگ درا، من تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد امضا : m.sina
فلورا. گفت اگر یک دم شرابی می چشانند خمارآلوده عمری می نشانند درین شهر آزمودم من بسی را ندیدم باوفا زآنان کسی را! کلیک کنید تا باز شود... آهوی گرفتار به زندان شما من آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد همراه به هر قافله چون بانگ درا، من تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد