- تاریخ ثبتنام
- 6/8/22
- ارسالیها
- 1,958
- پسندها
- 4,706
- امتیازها
- 28,973
- مدالها
- 17
دوستت بدارمدر کافههایی که
با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنار تو
ندیده
فراموش کردند.
نگران نباش،
بالاخره کسی پیدا میشود
که این راه را ادامه دهد…!
دوستت بدارمدر کافههایی که
با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنار تو
ندیده
فراموش کردند.
در چشمهای میشی تو گرگ می دوددوستت بدارم
نگران نباش،
بالاخره کسی پیدا میشود
که این راه را ادامه دهد…!
یک نفر باید او رادر چشمهای میشی تو گرگ می دود
یعنی گذشت دوره ی خواهر، برادری!
دوست داشتنتیک نفر باید او را
از این تیمارستان
بیرون ببرد،
حمام کند،
لباس بپوشاند
و بگوید
آزاد است
تا دنبال جفت خویش
بگردد.!
مثل خانهای کنار رود،دوست داشتنت
پیراهن من است
می پوشم و از یاد میبرم
که جهان جای غمگینیست
در گلوی من ابر کوچکی ستمثل خانهای کنار رود،
به من نزدیکی
مثل سیل
به خانههای کنار رود…!
در چشمهای میشها هم مادهگرگیستدر گلوی من ابر کوچکی ست
می شود مرا بغل کنی
قول می دهم
گریه کم کند.
درد من و تمام تبر خورده ها یکی استدر چشمهای میشها هم مادهگرگیست
... تا استخوان عشق را دندان بگیرند
آقای اشعار عبوسم! زندهگی کن
نگذار آغاز تو را پایان بگیرند!
تــو هم مثلِ باران كه نفرين شدستدرد من و تمام تبر خورده ها یکی است
باور نمی کنیم که مُردیم مدتی است
یک روز میآیند زنها کلکشان، خندانتــو هم مثلِ باران كه نفرين شدست
بيــــــايی زيادی ، نيــــــايی كمی !
جهان ابرِ خاموش و بی حاصليست
بـــــگو باز بــــــــاران بگو نَم نمی