- ارسالیها
- 3,053
- پسندها
- 55,659
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 41
- سن
- 19
- نویسنده موضوع
- #21
«آواز پرندگان»
قدم می زدم در میان خیابانِ باران و بارانی...
هر زمان می شنیدم صدایی از صدایِ نوای آشنایی...
گوشم را سپردم به آن لالایی چنین زیبایی...
قطره،قطره به زمین می خورد و می گفت"شکر خدا"
رسیدم به باغی که بود زیبا و تماشایی...
منظره اش بود دلچسب و رویایی...
خورشید با گرمایش می کرد آن را پذیرایی...
باد از میان برگ ها گذشت و گفت"شکر خدا"
در میان شاخه ها دیدم چیزی که می کرد پویایی....
صدایش را شنیدم و ل*ب زدم چه صدای زیبایی...
می فهمیدم که هست صدایش اهورایی...
بلبلی بود که می خواند و می گفت"شکر خدا"
و آنجا بود که حس کردم هستیم در دنیایی...
که هر زمان نیاز داشتیم به خدایی...
یادش کنیم.
شکر خدا زیباست!
این را می توان از آواز پرندگان حس کرد.
تاریخ: ...
قدم می زدم در میان خیابانِ باران و بارانی...
هر زمان می شنیدم صدایی از صدایِ نوای آشنایی...
گوشم را سپردم به آن لالایی چنین زیبایی...
قطره،قطره به زمین می خورد و می گفت"شکر خدا"
رسیدم به باغی که بود زیبا و تماشایی...
منظره اش بود دلچسب و رویایی...
خورشید با گرمایش می کرد آن را پذیرایی...
باد از میان برگ ها گذشت و گفت"شکر خدا"
در میان شاخه ها دیدم چیزی که می کرد پویایی....
صدایش را شنیدم و ل*ب زدم چه صدای زیبایی...
می فهمیدم که هست صدایش اهورایی...
بلبلی بود که می خواند و می گفت"شکر خدا"
و آنجا بود که حس کردم هستیم در دنیایی...
که هر زمان نیاز داشتیم به خدایی...
یادش کنیم.
شکر خدا زیباست!
این را می توان از آواز پرندگان حس کرد.
تاریخ: ...
آخرین ویرایش