متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی عاشقانه‌های بعد از تو | مهدیه احمدی نویسنده برتر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 59
  • بازدیدها 2,999
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
سرزمین قلبت را هیچگاه از عشق خالی نکن!
آنجا تنها معبودگاه عشق می‌باشد، به آن احترام بگذار.
عشق هر لحظه از آن می‌گذرد؛ آن را تنها مگذار.
عشق اگر تنها بماند، رسوا می‌شود، ذهنت را درگیر می‌کند. خواب را از چشمانت می‌گیرد،
بی‌امان نفس‌های سخت می‌کشی بی‌قراری می‌کنی تا آن را پیدا کنی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
من، همان فنجان قهوه‌ی تلخی در دستت هستم...
که بی‌حواس مرا بین دستانت نگه داشتی و خیره به جای نامعلوم...
آری! این روزها به جای شیرین کردن کامت با شکلات، ذهنت را با خاطرات تلخ این روزها را که بدون من می‌گذرانی،
با همان قهوه که کامت را تلخ می‌کند،
تلخ می‌کنی...
آری! من همان قهوه‌ی تلخ ذهن تو هستم...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
یخی که در حال آب شدن از کوه یخی جدا شده است، دلش گرم است به دریایی که او را در آغوش می‌گیرد.
آدمی که از خاک زاده و در حال مرگ است، امید دارد که باز هم به آغوش خاک برمی‌گردد.
گل رزی که از شاخه چیده است، با اینکه می‌داند آخرهای عمرش را تجربه می‌کند اما خوشحال هست که هدیه‌ می‌شود از عاشقی به معشوقه‌اش.
اما...
عاشقی که دلش شکسته است، نه امید دارد که به عشقش بر‌می‌گردد،
نه راهی برای تبدیل شدن به خاطرات شیرین...
کاش جایی باشد که عاشقان خودشان را رها و آزاد حس کنند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
برف‌ها را دردانه‌ی ابر از تنش جدا می‌کند،
می‌خواهد زمین را در آغوش بگیرد اما...
خود نمی‌تواند بر روی زمین پهن شود، برای همین خود را هزار تکه می‌کند تا برسد بر روی زمین،
تا عشقش را به زمین گرم ثابت کند؛
حتی آب می‌شود تا کمی عطش عشقشان خاموش شود.
حال من...
همانند زمین می‌سوزم. ماه‌ها و فصل‌ها می‌گذرد تا شاید زمستانی بیاید تا باز بتوانم از عشق تو سیراب شوم.
خوش به حال زمین! انتظارش هر چند طولانی‌ست، اما به ابر می‌رسد اما من...
همچنان سال‌هاست که از دوری عشق تو قلبم خشک شد...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
مگه چقدر می‌تونم سکوت کنم فریاد دل بی‌قرار و داغونم رو؟!
هرچی بیشتر سکوت می‌کنم، بیشتر تخریب می‌شود غرورم!
بیشتر فریاد می‌زنم، اما پشت نقاب سکوت و لبخندم پنهانش می‌کنم.
نیاید روزی که قلبم حکم کند غرورت را بشکن و دلت را رو کن!
خدا کند روزی نیاید طوفان دلم ارزش‌هایت را برایم بی‌ارزش کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
من در خودم به دنبال تو می‌گردم؛
تو ذهنم را...
خاطراتم را...
تفکراتم را...
همه‌ی وجودم را...
مملو از محبت خالصانه‌ات لبریز کردی و من برای فراموش کردنت فقط باید خود را فراموش کنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
هرچه از دوست به ما رسید جز خنجری در قلب و روح، هیچ نبود...
خنده‌هایمان پرصدا و غم‌هایمان بی‌صدا...
چه بی‌اندازه دلم به حال رفیق چندساله‌ام سوخت!
وقتی که بعد از سا‌ل‌ها رفاقت و دوستی، خنجرش را بر قلبم، دقیقاً جایی که نهال عشق روییده بود فرو کرد؛
اما حسرت عشقم را بر دلش گذاشتم چون عشقمان حقیقی بود...
اما او...
حسرت اعتماد به دوست را بر دلم گذاشت. سال‌هاست که بدون اعتماد با همه می‌خندم و دوست هستم؛
اما فقط دوست هستم...
صمیمی نه...
چون بی‌اعتمادم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
اینکه لباسمون کثیف بشه می‌تونیم راحت بشوریمش تا تمیز بشه، حتی اگه تمیز نشد حداقل لکه‌ی کثیفی کمرنگ میشه...
پس خدا کنه همه‌ی کثیفی‌ها از لباس باشه چون اگه ذهن آدمی کثیف بشه، هیچ کاری نمیشه براش انجام داد و اون آدم تا آخر عمرش مجبوره تو کثافت فکرش دست و پا بزنه تا غرق بشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #39
***
حرمت‌شکنی کار زبان است
کار دل تو، دل‌شکنی بود
من عقل از دست داده‌ام، بانو
تو بمان برای عشقی که دم از آن می‌زدی بجنگ!
تو بمان برای ماندن معشوقه‌ات بجنگ!
نگذار او را با خود ببرند حسودانت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #40
***
مرا امروز لبخندی نیست...

مرا امروز آهی ز عمق دل شکسته‌ام،
مرا امروز زمزمه‌های غمگین و ناراحتم،
مرا امروز اشک‌های بر روی گونه‌ام،
مرا امروز یار تنهاییم، غمم،
مرا امروز و روزهای دگر همراهی می‌کند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا