روی سایت دلنوشته های زلزله ترین افسرده | الهه نیمه شب کاربر یک رمان

[oxm]

من یک دخترم
تنهام...
ولی خداتعداد دوست و رفیق دارم
شیطونم
دلقکم
همه منو از خودشونم بهتر میشناسن
ولی هیچی ازم نمیدونن
عادتام رو حفضن
ولی از هیچ چیزم خبر ندارن
اینجا مجموعه ای از حرفای دلم رو میخام به اشتراک بزارم...

 

[reza.km]

یه پسر17سالم
رفیق خوب چن تایی دارم که از بچگی.میشناسمشون ولی
روزو شبمو با پسر خالم سر میکنم
خیلی دوستش دارم
تمام دردودلامو بهش میگم اونم.همینطور
4سالو 1ماهو 15روزه که پدرمو از دست دادم

 

[oxm]

-:- من کیم؟*

من عاشق غذام به نوعی شکموعم
اشپزیم خوبه
وقتی قرمه میبینم انگار دنیا خالیه فقط منم و قورمه
بخاطر اشپزیم تو خانواده معروفم ولی وقتی قاشق رو توی دحنم میزارم تعم زهر میده...
اره این منم پر انرژی ترین بیماری که نمیتونه از جاش تکون بخره
مثله یه ربات میمونم که فقط لبخند و مسخره بازی تو برنامش حک شده
میخاد زار بزنه قه قه میزنه
میخاد نفرین کنه با مسخره بازی قربون صدقه میره
میخاد بزنه بکشتت ماچت میکنه
اره من یه جورایی مرده متحرکیم که سعی میکنه با بقیه مرده ها فرق داشته باشه
اره اونایی که دوسم دارن نمیدونن دارن با یه افسرده رفت و امد میکنن...
م.س