مشاعره مشاعره با حرف ب

[Tara Motlagh]

بی او نبخشد خورشید نوری
بی او ندارد عالم صفائی

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

[m.sina]

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

بنای عشق پابرجاست چه با هجران چه بی هجران
هجران هم به جان تو ز عشق تو نمی کاهد

 

[Tara Motlagh]

بنای عشق پابرجاست چه با هجران چه بی هجران
هجران هم به جان تو ز عشق تو نمی کاهد

به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت؟
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم

سرنوشت منِ مجنون هم از اول این بود
سرِ دیوانه به صحرا بگذارم بروم

 

[m.sina]

به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت؟
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم

سرنوشت منِ مجنون هم از اول این بود
سرِ دیوانه به صحرا بگذارم بروم

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون ما را
که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

 

[Tara Motlagh]

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون ما را
که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

بهانه همان است که روزها
میان انبوهی از آدم ها
چشمانم را پی تو می‌گرداند

بهانه همان صبری است
که به لبانم سکوت می‌دهد
تا گلایه‌ای نکنم از نبودنت

 

[H.Allahdadi]

بهانه همان است که روزها
میان انبوهی از آدم ها
چشمانم را پی تو می‌گرداند

بهانه همان صبری است
که به لبانم سکوت می‌دهد
تا گلایه‌ای نکنم از نبودنت

بیا تا همه ی دست نیکی بریم
جهان جهان رابه بد نسپرسم

 

[Tara Motlagh]

بیا تا همه ی دست نیکی بریم
جهان جهان رابه بد نسپرسم

بـا بـــد گهـــر میامیز، تا بـــد گهر نگـــردی
حکم سراب دارد، آبی که در ش*ر..اب است

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[H.Allahdadi]

بـا بـــد گهـــر میامیز، تا بـــد گهر نگـــردی
حکم سراب دارد، آبی که در ش*ر..اب است

باده اگر چه مي خورم عقل نرفت از سرم
مجلس چون بهشت را ، زير و زبر چرا کنم

چونک کمر ببسته‌ام ، بهر چنان قمررخي
از پي هر ستاره گو ، ترک قمر چرا کنم

 

[ملکه جهنمی❄]

به نام ان که جان را فکرت اموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت

 

[Deleted]

به نام ان که جان را فکرت اموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت

بخند! گرچه تو با خنده هم غم‌انگیزی...