مشاعره مشاعره با حرف ب

[اِللا لطیفــی]

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

 

[ملکه جهنمی❄]

به نام انکه جان را فکرت اموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

به قیاس در نگنجی وبه وصف در نیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

 

[ملکه جهنمی❄]

باز می آید پرستو نغمه خوان
باز میسازد در اینجا اشیان

 

[اِللا لطیفــی]

اشعاری که با حرف ب آغاز می‌شوند، مناسب برای مشاعره.
بیا فانوس شب‌های سیاهم
تویی مقصود من گم کرده راهم
بیا‌ ای چشم ماهت شهر خورشید
دمی بنشین به شادی در نگاهم​

با پری ماند نگارم‌گر پری را هر زمان
جعد عنبر بار باشد زلف مشک افشان بود

 

[MAHLA.MI]

باز باران با ترانه
با گوهر های فراوان
می‌خورد بر بام خانه

 

[Мехтаб резаят]

به گوش غنچه نیلوفر همی گوید که یا عبهر
به استیز عدو می خور که هنگام ستیز آمد

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

 

[ملکه جهنمی❄]

به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

به قیاس درنگنجی وبه وصف درنیایی
متحیرم دراوصاف جمال وروی زیبت