نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با حرف د

  • نویسنده موضوع ARYA-T
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 180
  • بازدیدها 3,166
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,188
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #41
دلت
جای
دگر
بود
و
غمت
کنج
دل
ما
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت
که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم
 
امضا : m.sina

Tara Motlagh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
305
پسندها
1,022
امتیازها
6,833
مدال‌ها
10
  • #42
دانه عشق من از کشت تو خرمن شده است
من ویران شده با دست تو بار دیگری، من شده است
این من از رفتن تو بار دگر می‌میرد
چون که باز از تو کند یاد، نفس می‌گیرد
 
امضا : Tara Motlagh

delnia

هنرمند انجمن
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,318
پسندها
5,029
امتیازها
28,973
مدال‌ها
52
  • #43
دانه عشق من از کشت تو خرمن شده است
من ویران شده با دست تو بار دیگری، من شده است
این من از رفتن تو بار دگر می‌میرد
چون که باز از تو کند یاد، نفس می‌گیرد
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
 

Tara Motlagh

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
305
پسندها
1,022
امتیازها
6,833
مدال‌ها
10
  • #44
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد
می زند من را زمین
می زند بی تو مرا
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است
صعب العلاج یعنی همین
 
امضا : Tara Motlagh

Deleted

کاربر فعال
سطح
37
 
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,287
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
  • #45
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم
 

Deleted

کاربر فعال
سطح
37
 
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,287
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
  • #46
در من امیدی‌ست
می‌آید و می‌رود
اما هرگز نمی‌گویمش بدرود...
 

Deleted

کاربر فعال
سطح
37
 
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,287
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
  • #47
دردِ بی‌درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی‌ تو بودن، درد دارد!
می‌زند من را زمین...
 

Deleted

کاربر فعال
سطح
37
 
ارسالی‌ها
1,487
پسندها
26,287
امتیازها
61,573
مدال‌ها
56
  • #48
درون سینه‌ام دردی‌ست خونبار
که همچون گریه می‌گیرد گلویم

غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم...
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,577
پسندها
7,188
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #49
درون سینه‌ام دردی‌ست خونبار
که همچون گریه می‌گیرد گلویم

غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم...
دورم از جانان و مسکین آنکه شد مهجور ازو
چون تنی باشد که جانش رفته باشد دور ازو

ذره حالم نمی‌گردد ز حال ذره‌ای
کافتاب عالم آرا بازگیرد نور ازو
 
امضا : m.sina

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,956
پسندها
41,838
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #50
دورم از جانان و مسکین آنکه شد مهجور ازو
چون تنی باشد که جانش رفته باشد دور ازو

ذره حالم نمی‌گردد ز حال ذره‌ای
کافتاب عالم آرا بازگیرد نور ازو
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفت
 
امضا : FakhTeh

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,907
پاسخ‌ها
171
بازدیدها
3,370
پاسخ‌ها
110
بازدیدها
2,310
پاسخ‌ها
113
بازدیدها
2,534
پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,021
پاسخ‌ها
106
بازدیدها
2,377
پاسخ‌ها
129
بازدیدها
2,759

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا