مشاعره مشاعره با حرف م

[Tara Motlagh]

من و انکارِش*ر..اب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

من به سيبی خوشنودم
و به بوييدن يک بوته بابونه.
من به يک آينه، يک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمی‌خندم اگر بادكنک می‌تركد.
و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای، ماه را نصف كند.
من صدای پر بلدرچين را می‌شناسم،
رنگ‌های شكم هوبره را، اثر پای بز كوهی را.
خوب می‌دانم ريواس كجا می‌رويد،
سار كی می‌آيد، كبک كی می‌خواند، باز كی می‌ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش.

 

[مارینا آروین]

من به سيبی خوشنودم
و به بوييدن يک بوته بابونه.
من به يک آينه، يک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمی‌خندم اگر بادكنک می‌تركد.
و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای، ماه را نصف كند.
من صدای پر بلدرچين را می‌شناسم،
رنگ‌های شكم هوبره را، اثر پای بز كوهی را.
خوب می‌دانم ريواس كجا می‌رويد،
سار كی می‌آيد، كبک كی می‌خواند، باز كی می‌ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش.

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

[Tara Motlagh]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

ما حسرت یک خنده دنباله داریم
ما خسته از این روزهای بی قراریم
دنیا بگو غم بیشتر از این نخواهد ماند
دنیای بی رویای ما غمگین نخواهد ماند
چیزی بگو آرام کن آشفتگی ها را
در سینه ها این بغض سر‌سنگین نخواهد ماند

 

[m.sina]

ما حسرت یک خنده دنباله داریم
ما خسته از این روزهای بی قراریم
دنیا بگو غم بیشتر از این نخواهد ماند
دنیای بی رویای ما غمگین نخواهد ماند
چیزی بگو آرام کن آشفتگی ها را
در سینه ها این بغض سر‌سنگین نخواهد ماند

م**س.ت گشتم چرخ خوردم کف زدم
نو شدم برخواستم بر دف زدم
آه ای دف ها مرا یاری کنید
دل ز دستم میرود کاری کنید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Tara Motlagh]

م**س.ت گشتم چرخ خوردم کف زدم
نو شدم برخواستم بر دف زدم
آه ای دف ها مرا یاری کنید
دل ز دستم میرود کاری کنید

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

 

[m.sina]

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

 

[Tara Motlagh]

ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم

من پناهنده‌ام
به مرزهای تنت

و من همه جهان را
در پیراهن گرم تو
خلاصه می‌کنم

 

[m.sina]

من پناهنده‌ام
به مرزهای تنت

و من همه جهان را
در پیراهن گرم تو
خلاصه می‌کنم

ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست
هر که شد همدم ما منت‌ قیصر نکشد

خضر ماییم که خاک ره ما آب بقاست
هر که شد همره ما ناز سکندر نکشد

 

[FakhTeh]

ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست
هر که شد همدم ما منت‌ قیصر نکشد

خضر ماییم که خاک ره ما آب بقاست
هر که شد همره ما ناز سکندر نکشد

مفخر تبریز شهم شمس دین
شرح دهد حال من ار منکری

 

[Tara Motlagh]

مفخر تبریز شهم شمس دین
شرح دهد حال من ار منکری

ما شبیه ماهی تنگیم، گاهی بعد صید
تازه می‌فهمیم آنجا قدر دریا بیشتر