مشاعره مشاعره با حرف ش

[Tara Motlagh]

ش....راب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست
که آنچه در سر من نیست، بیم رسوایی‌ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند
همیشه زخم‌زبان خون‌بهای زیبایی‌ست

شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها
شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها

 

[m.sina]

شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها
شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها

شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است

بسوی من نگذشت، آنکه همی
سوی هر برزن و کویش گذر است

 

[Tara Motlagh]

شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است

بسوی من نگذشت، آنکه همی
سوی هر برزن و کویش گذر است

شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن
ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی

اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی

 

[H.Allahdadi]

شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن
ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی

اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی

شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

 

[Tara Motlagh]

شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

 

[H.Allahdadi]

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

 

[ملکه جهنمی❄]

شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچه ای را کرد دنبال

 

[Deleted]

شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچه ای را کرد دنبال

شب‌های من که پُر شده از رنج و اضطراب
نامش شبِ فراق، ولی صبح محشر است

 

[ملکه جهنمی❄]

شب‌های من که پُر شده از رنج و اضطراب
نامش شبِ فراق، ولی صبح محشر است

شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

 

[Deleted]

شَوَد به صَبر دَوا
دَردهای بی‌دَرمان