- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,270
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشستخوابم آشفت وسر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان امد
تا فتنة خیال تو برخاست در دلم
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشستخوابم آشفت وسر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان امد
خرم آن روز کز این منزل ویران برومخوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنة خیال تو برخاست در دلم
خرم آن کس که غم عشق تو در دل داردخرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
خبر از عیش ندارد که ندارد یاریخرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد
جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن
زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد
خراب از باد پائیز خمارانگیزم تهرانمخبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنیخراب از باد پائیز خمارانگیزم تهرانم
خمار آن بهار شوخ وشهر آشوب شمرانم
خوش است خلوت اگر یار یار من باشدخاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار، مرهم بیشتر
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکندخـیـز غـوغـای بـهـارسـت کـه پروانه شویم
غـنـچـه شـوخ پر از شکر و شیر آمده است
خنده بر لب ميزنم تا كس نداند راز منخدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
نصیب دشمن مارا نصیب ما نکند