روی سایت دلنوشته ملودی رگ‌هایم | نرگس زنده بودی کاربر انجمن یک رمان

[نرگس زنده بودی]

دلنوشته ملودی رگ‌هایم
نویسنده: نرگس زنده بودی(wolf)
ویراستار: نسترن بانو



مقدمه:
سکوت را باید شکست...
حتی اگر به قیمت تکه تکه شدن دلت باشد...
خبری از فردای خود نداری...
نگو فردا بیاید همه چیز را می‌گویم...
اصلا برای تو فردایی وجود دارد؟
منتظرش نباش...
شاید نیاید...
حرف‌هایت را در دل نریز...
بگو!
مطمئن باش غرورت در برابر ملودی رگ‌هایت هیچ ارزشی ندارد!

(تقدیم به خودم و تنهایی‌هایم)

***

 

[نرگس زنده بودی]

***
نگاهت با دلم کارش را کرد
چه حیف، دل من در چشمان تو
به کارش نمی‌آمد!

***

 

[نرگس زنده بودی]

***
دلم می‌گیرد از زمانی که حتی غرورم
به من پوزخند می‌زند!
زمانی که در درون جگرم می‌سوزد!
دلم خون است از زمانی که حتی نفس‌هایم
مرگ را برایم حکم می‌کند!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
رفیق من
کسیه که جونمم واسش میدم
روش غیرت دارم
برام مهم‌تر از جونمه
بی اون دووم نمیارم
به مولا عشق اول و آخرمه
رفیق من خودمم...!
آره!
خودم!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
حاصل دست رنج باغبونا، ثمره باغشونه!
حاصل پلیسای کشور، امنیته!
حاصل خندیدنا، دلطهای شاده!
حاصل اشکا، یه دل پر غمه!
ولی حاصل مردونگی تو قلب عاشق همیشه در تپش من شد...!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
دلم می‌گیرد از این همه تنهایی
در اوج شلوغی هستم
اما کسی را ندارم...
هیچ‌کس!
من کسی را برای پاک کردن اشک‌هایم ندارم!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
درک کردن من سخت است
دیدن گریه‌هایی که در درون خودم می‌ریزم سخت است!
گاهی احساس اضافی بودن به من دست می‌دهد!
گاهی فکر می‌کنم حتی مادرم من را نمی‌شناسد!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
در خلوت تنهایی خود
یاد چشمانت می‌افتم!
چشمان داغت...
چشمانی که داغشان بر دلم ماند...!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
برخی‌ها حکم کاغذ را دارند...
دل آن‌ها را حکم می‌کنند!
ولی وقتی به تو می‌رسند چنان زخم می‌زنند
که خدا هم نمی‌تواند دردش را تسکین دهد!
***

 

[نرگس زنده بودی]

***
نشکن دلم را!
لعنتی من برای تو تمام دل‌های اطرافم را شکستم!
کمی مهربان‌تر تنهایم بگذار!
***