- ارسالیها
- 166
- پسندها
- 991
- امتیازها
- 5,063
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #71
***
هوا در بخش اورژانس بیمارستان همیشه سنگین بود. بوی ضدعفونیکننده، صدای بوقهای پیوستهی دستگاههای مانیتورینگ و گاهی هم صدای نالهی بیمارانی که تازه آورده شده بودند، همهی اینها، برای بزرگمهر دیگر عادی شده بود. اما امروز، این صداها دورتر از همیشه به نظر میرسیدند.
روی تخت، مردی میانسال با پوست رنگپریده، نفسهای بریدهای میکشید. انگار هر دم و بازدمش یک نبرد جداگانه بود. بزرگمهر گوشی پزشکی را از روی گردنش برداشت، روی سینهی بیمار گذاشت و صدای نامنظم ضربان قلبش را گوش داد. با حرکت چشمانش، علائم حیاتی روی مانیتور را هم بررسی کرد.
- فشارش پایینه، درد داره. یک سیسی مورفین تزریق کنید. آمادهی عمل بشید.
پرستار سری تکان داد و سریع مشغول آماده کردن دارو شد. بزرگمهر نفس عمیقی کشید و از اتاق...
هوا در بخش اورژانس بیمارستان همیشه سنگین بود. بوی ضدعفونیکننده، صدای بوقهای پیوستهی دستگاههای مانیتورینگ و گاهی هم صدای نالهی بیمارانی که تازه آورده شده بودند، همهی اینها، برای بزرگمهر دیگر عادی شده بود. اما امروز، این صداها دورتر از همیشه به نظر میرسیدند.
روی تخت، مردی میانسال با پوست رنگپریده، نفسهای بریدهای میکشید. انگار هر دم و بازدمش یک نبرد جداگانه بود. بزرگمهر گوشی پزشکی را از روی گردنش برداشت، روی سینهی بیمار گذاشت و صدای نامنظم ضربان قلبش را گوش داد. با حرکت چشمانش، علائم حیاتی روی مانیتور را هم بررسی کرد.
- فشارش پایینه، درد داره. یک سیسی مورفین تزریق کنید. آمادهی عمل بشید.
پرستار سری تکان داد و سریع مشغول آماده کردن دارو شد. بزرگمهر نفس عمیقی کشید و از اتاق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.