- تاریخ ثبتنام
- 25/1/22
- ارسالیها
- 248
- پسندها
- 1,579
- امتیازها
- 10,013
- مدالها
- 10
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #41
کف دست روی سینه و یک دست پشت کمر میگذارم و برای احترام به مردم خم میشوم، برای اهالی اُپرایی که انگار اپراخوانشان من هستم.
هنوز کمر صاف نکردهام که ارکستر از گوشه و کنار سالن موسیقی جدیدی مینوازند.
حدس میزنم زمانِ ورود نقش رائول است، یا همان آصف شیوانی خودمان!
صدای قیژ کفِ چوبی گویای آمدن کسی است، نمیتوانم خویشتنداری کنم، از دستم در رفته یک پوزخند روی صورتم جا خوش میکند، آخ که اگر آصف صورتم را میدید... .
- ممکنه خودش باشه!
صدای مردانه و پر جذبه آصف شیوانی، حالا کمی مهربان و دلسوز با آوازی رئوف شنیده میشود.
- ممکنه این کریستین باشه؟!
همانجا که با لبخندی از خباثت کمرم را صاف میکنم، آصف با لباسهای اشرافیِ دوره ناپلئونِ در تنش از کنار ستونهای صحنه به سمتم میاید...
هنوز کمر صاف نکردهام که ارکستر از گوشه و کنار سالن موسیقی جدیدی مینوازند.
حدس میزنم زمانِ ورود نقش رائول است، یا همان آصف شیوانی خودمان!
صدای قیژ کفِ چوبی گویای آمدن کسی است، نمیتوانم خویشتنداری کنم، از دستم در رفته یک پوزخند روی صورتم جا خوش میکند، آخ که اگر آصف صورتم را میدید... .
- ممکنه خودش باشه!
صدای مردانه و پر جذبه آصف شیوانی، حالا کمی مهربان و دلسوز با آوازی رئوف شنیده میشود.
- ممکنه این کریستین باشه؟!
همانجا که با لبخندی از خباثت کمرم را صاف میکنم، آصف با لباسهای اشرافیِ دوره ناپلئونِ در تنش از کنار ستونهای صحنه به سمتم میاید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش