• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان فصل خاک | زینب گرگین کاربر انجمن یک رمان

zeynab-g

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/9/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
فصل خاک
نام نویسنده:
زینب گرگین
ژانر رمان:
اجتماعی، درام، عاشقانه
کد رمان: 5691
ناظر: Taraneh.j Taraneh.j


خلاصه:
ریحانه، با کوله‌باری از خاطرات، به دنبالِ معنایی برای زندگی است؛ آبرو، جان و مالش همه در گرو زمانه مانده. کمی آن طرف‌تر مردی سرسخت، با اراده‌ای پولادین، در برابرِ ناملایمات ایستاده و درمانده میان جدال زندگی... اما سد، همه‌ی رویاها را تهدید می‌کند. کسی می‌تواند در این نبردِ نابرابر، پیروز شود؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Raha~

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
2,207
پسندها
14,756
امتیازها
38,678
مدال‌ها
45
سطح
24
 
  • مدیرکل
  • #2
IMG_20250501_184704_079 (2).jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Raha~

zeynab-g

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/9/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:

نور خورشید،
سخت تن خشک کویرم را می‌فشرد.
و من، درمانده برای ذره‌ای آب.
به‌جای آب، باد به تن خشکم تازید

و درختِ پر زخمِ صبورم
لرزید و درمانده تر از گذشته، قامتش خم شد.
ناگهان، چشمه‌ای به شیرینی زمزم،
زیر پاهای رهگذری جوشید و بیابانم؛
دوباره جان گرفت.
که جان، به فدای قدم‌هایش.

این داستان بر اساس یک پروژه‌ی واقعی ترکیب شده با خیال نویسنده است و قصد اشاره، توهین و جسارت به هیچ صنف، شهر، یا قومی را ندارد.
از همراهی شما متشکرم.
 
آخرین ویرایش

zeynab-g

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/9/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دستم، درون خاک مرطوب می‌رود و جنسش را لمس می‌کنم.
متفکر اخم درهم می‌کشم و با بلند شدنم، دستم را از خاک می‌تکانم.
آفتاب کم جان اول صبح به زمین می‌تابید.
نگاه پر از غمم به زمین ششصد متری که تنها دارای‌ام بود خیره است؛ بوته‌هایی که پر از گوجه‌های خرابند! سرمایه و زحمت چند ماهه‌ام به باد رفته و میان این همه بدبختی و دغدغه، غصه این سال خراب هم روی دلم تلنبار شده بود.
باد می‌وزید و با گذر از آب میان دره، خنک بود و جان را جلا می‌داد.
زمین ما بخاطر نزدیکی به رودخانه و هوای نسبتاً خوب کوهستانی، حاصلخیز بود اما؛ امان از آفت!
سرم را بالا می‌کشم و سید را می‌بینم که با عصایش، بوته را باز کرده و نگاه می‌کند.
- میگم آقا بنظرتون مشکلش چیه؟ یعنی کود زیاد بوده؟
سید با این‌که پا به سن گذاشته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

zeynab-g

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/9/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
12
امتیازها
30
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آن‌سوی قصه...

با اخم‌های قفل شده خیره بودم به برگه‌ی قرارداد؛ انگشتانم روی فرمان ضرب می‌گرفت و چشم‌هایم مفاد قرارداد را چک می‌کرد: «قرارداد نظارت بر اجرای پروژهٔ سد آبرسان دوگنبندان
بین شرکت توسعهٔ آبخیزداری ایران «کارفرما»
و مهندس میراث مهاجر «ناظر پروژه»
ماده یک: موضوع قرارداد
نظارت فنی، کنترل کیفیت و ایمنی بر اجرای پروژهٔ سد بتن آرسی‌سی: به ظرفیت پنجاه‌میلیون مترمکعب، شامل:
- عملیات خاک‌برداری و ترانشه‌برداری
- نیلینگ دیواره‌ها و شیب‌بندی
- بتن‌ریزی بدنهٔ سد و گالری انحراف
- نصب سیستم‌های آب‌بندی و زهکش» بی‌حوصله به پیشانی‌ام دست می‌کشم و با پوف بلند بالایی از روی ماده‌ی مدت قرارداد گذر می‌کنم و با اخم‌های چفت شده به بخش اصلی کارم می‌رسم:
«ماده سه: تعهدات ناظر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا