چشمانت، همان دو گوی قهوهای را میگویم؛ همان دو گویی که عشق را میتوان در آنها خواند...
در آنها خیره میشوم و آرامش تمام وجودم را فرا میگیرد!
بر لبانمان مهر سکوت زدهایم و همچنان چشمهایمان عشق را برای یک دیگر بازگو میکنند، میخواهم سکوت را بشکنم تا دوستت دارم را از زبانم بشنوی!
اما این بار لبهایت، لبهایم را به سکوت دعوت میکنند...