روی سایت دلنوشته تمام تو | braveays کاربر انجمن یک رمان

[Aisa Hami]

باز این ستاره‌ها هستند که مهمان چشمان رویایی‌ات شدند امشب!
گویی جشنی دارند که این گونه نور افشانی می‌کنند و صدای رقص و آوازشان را به گوش قلب محتاج به عشقم می‌رسانند!
کاش هیچ‌گاه ابرهای بارانی را به سقف خانه چشمانت راه ندهی!
تا همیشه من باشم و تو و نور افشانی ستاره‌ها...

 

[Aisa Hami]

امشب، غریب‌ترین ستاره را به دفتر شعرم مهمان کرده‌ام!
غریب است، اما برای واژه‌های بی فروغ اشعارم چراغی روشن است...
خلوتیست بین ما و ستاره‌هاست...
ای تمام تو، امشب ناخوانده مهمانم می‌شوی؟
که خورشید سحر کند...
نور امیدی بتابد بر ما و تاریکی نوشته‌هایم...

 

[Aisa Hami]

مرد قصه‌های دلنوشته‌هایم...
امشب، ابری را از آسمان هفتم به امانت گرفته‌ام!
می‌خواهم بشوی غصه‌ی تلخ افکارم را...
می‌آیی دستی به سر و روی این خانه‌ی غبار گرفته بکشیم؟
بهار در راه است...
سبزه‌ها را با دستان نجیبت برایم بنشانی...
این ابر مقدس است...!

 

[Aisa Hami]

دریای چشمانت
عجیب غرقم می‌کنند!
چه زیباست، بهترین لحظات عمرت را در دریای خروشان چشمان تنها امید زندگیت بگذرانی!
رهایی در دریای نگاهت، یعنی رسیدن مطلق...

 

[Aisa Hami]

شب، وقتی سکوت آرام بخش ستاره‌ها مهمان تاریکی است، به آسمان می‌نگرم!
شهابی در نقاشی رویایی آسمان رد می‌شود که یادآور آرزوهای بی فرجامم است!
اما باز هم با گستاخی، آرزو می‌کنم تنها یک بار دیگر، آغوشت سهم من باشد...

 

[Aisa Hami]

ای تمام تو، امشب هوا چون دلم، بی نهایت سرد است!
چقدر با انگشت، روی شیشه‌ی بخار گرفته‌ی اتاق تنهایی‌های دلم نامت را بنویسم!
نامت همانند بودنت اینجا در روی شیشه‌های دلم حتی ماندگار نیست!
می‌دانم که می‌دانی چه قدر دوستت می‌داشتم، ای همیشه مانده بر خاطره‌های ذهن آشفته‌ام...

 

[Aisa Hami]

آسمانِ نگاهم در تب و تاب ابرها در هم می‌لرزد؛ حادثه‌ی بارش در راه است!
ناگهان طراوتی تازه می‌یابد باغ نگاهم آن زمان که سرور سر برافراشته‌ی باغ اشعار دلم پلک‌هایم را بی پروا می‌بوسد...

 

[Aisa Hami]

باز هم حرف‌هایم را برایت نامه کردم،
اما این بار همه چیز را نوشتم!
هر چیزی که روی دلم سنگینی می‌کرد را...
این بار دیگر احساسم را پنهان نکردم!
فقط نمی‌دانم چرا نامه در لا به لای سرخی گونه‌های شرمگینم پنهان شد!

 

[Aisa Hami]

شن‌های دریا را دوست دارم؛ داغی آفتاب‌شان، یادآور بهار متولد در عمق زمستان خاطره‌هایم است!
اینجا برهنگی پای‌هایم،
زیباترین خاطره از هم قدمی با تو در برف‌های خاطره‌ها بود...

 

[Aisa Hami]

تکلم ساده‌ی اشعارم،
با زبان بی زبانی قناری های باغ افکارم،
هزار رویا را برای تو به تصویر می‌کشند تا فقط هزار بار بگویم دوستت دارم!
و تو یک بار درکش کنی...