• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت دلنوشته شآیَد کَـــــــسی جآ بِمآنَد؟ | ashki911 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Yalda.G
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 1,389
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
(به نام کسی که به یاد همه‌ست)
مجموعه دلنوشته‌های شآیَد کَـــــــسی جآ بِمآنَد؟
نویسنده : ashki911
ویراستار: نسترن بانو

مقدمه:
در هیاهوی ذهن‌ها
شاید خاطره‌ای در پیچ و خمش جا بماند!
در فوران احساسات و عواطف
شاید دلی در مسیر راه جا بماند!
در میان تمام دغدغه‌ی ادم‌ها
شاید کسی جا بماند!
و نداند!
چرا جا مانده؟
برای چه جا مانده؟

67822
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
مادرم همیشه می‌گفت پدرت خیلی حواس پرت است و من نمی‌دانم این حواس به کجای دنیا پرت شده است؟
می‌گفت یک روز صبح از خانه بیرون زد، کنار موتور قرمز رنگش که رسید یادش میاید که سویئچش را جا گذاشته، غرغرکنان برمی‌گشت سوئیچ را بیاورد که با من مواجه می‌شود و من هم سوئیچ را در کف دستانش گذاشتم و او لبخندی نثارم کرد و من شرم کردم؛
از همان روز کار هر روزش شده بود این سوئیچ جا گذاشتن...
او هر روز سوئیچش را جا می‌گذاشت
من خودم را بدو بدو به او می‌رساندم
سوئیچ را در کف دستانش جا می‌دادم
لبخند به رویم می‌پاشید
و من خودم را در قلبش جا می‌گذاشتم...

در بعضی از جاها ماندن غنمیت است
بعضی چیزها را جا بگذاری، موهبت است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شده‌ام عکسی قدیمی در لا به لای صفحات البوم که همیشه غافلم از دیدن نگاه مسرور دیگران!
شده‌ام متغیری در یک معادله‌ی بی‌سر و ته که کسی جرات عبور از کنارم را ندارد، چه برسد که مرا بلد شود!
شده‌ام کتونی‌های رنگ رو رفته‌ی گوشه‌ی حیاط که هیچ کس میل پوشیدنم را ندارد!
من پرت شده‌ام از تمام اتفاقات خوب
من جا مانده‌ام از زندگی...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
در هنگام نفس کشیدن یک لبخند، شاید کسی
در میان گریه غوطه‌ور باشد...
در لحظه‌ی دل دادگی، شاید کسی
در میان دل تنگی اسیر باشد...
در نوسانات رفتن، شاید کسی
جا بماند!
جا بماند از لحظه‌ی خنده، لیلی
جا بماند از لحظه‌ی گریه، مجنون
شاید کسی جا بماند و نیاموزد
دلدادگی در مسیر عشق را
شاید جا بماند
و از یاد ببرد دلتنگی برای شیرین را...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
خواب دیدم
جا ماندم در میان دو خط موازی
که هیچ‌گاه بهم نمی‌رسند
و من اسیر این نرسیدن شدم...
نرسیدن به تو...
به خودم...
به رویاهام...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
چه شیرین است جا ماندن در میان
واژه‌هایی که عطر عاشقی‌اش مستت می‌کند!
چه شیرین است چمدان زندگی‌ات جا بماند
در مسیر دلدادگی...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
کاش می‌شد فرداها در گذشته جا بمانند
و زندگی در مرگ جا بماند
و عشق در نفرت جا خوش کند...
کاش می‌شد همه یکدیگر را خنثی کنند
نه سیاه داشته باشیم، نه سفید
کاش دنیایمان در رنگ خاکستری جا می‌ماند...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
پاییز از ثانیه‌هایی‌ست که مرا غرق در خودش می‌کند
مرا غوطه‌ور می‌کند در رنگ لباس گلگونش
و من باز جا می‌مانم از سفیدی روزگار زمستان
خواب می‌مانم و جا می‌مانم از باران بهاری زندگی
جا می‌مانم از میوه درخت انجیر
و تا به خود می‌ایم دوباره غرق در خش‌خش
برگ‌هایش می‌شوم...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
روزگار موج‌های ساحل را دیده‌ای؟
همان‌قدر پرتقلاام
همان‌قدر جامانده‌ام
هر چه تقلا می‌کنم نمی‌توانم نرمی ماسه حس کنم
نمی‌دانم
عیب از تقلای من است، یا نرمی ماسه‌ی ساحل
که همیشه جا می‌مانم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G

Yalda.G

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,904
پسندها
24,578
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
عمری‌ست تبسم پدرم در خواب‌های مادرم جا مانده
گوهر چشمانش در چشمان برادرم
و دلاوریش در هشت سال پر از خاک و خون در تاریخ جامانده است
و چند صباحی‌ست که یادش در ذهن من جا مانده...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Yalda.G
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا