متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع ژینا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 186
  • بازدیدها 5,481
  • کاربران تگ شده هیچ

Starboy

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
234
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • #101
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می‌خواند.
 
امضا : Starboy

matieh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
147
پسندها
472
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
  • #102
در آن سفر که لب رودخانه‌ی بابل
به هوش آمدم
نوای بربط خاموش بود
و خوب گوش که دادم، صدای گریه می‌آمد
 
امضا : matieh
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] MOHE&A

Starboy

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
234
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • #103
در نبندیم به روی سخن زنده ی تقدیر که از پشت چپر های صدا می شنویم
پرده را برداریم
بگذاریم که احساس هوایی بخورد
 
امضا : Starboy

matieh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
147
پسندها
472
امتیازها
2,933
مدال‌ها
9
سن
19
  • #104
دوام مرمری لحظه‌های اکسیری
و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ.
ببین، دو بال بزرگ
به سمت حاشیهٔ روح آب در سفرنامه
جرقه‌های عجیبی است در مجاورت دست
بیا و ظلمت ادراک را چراغان کن
 
امضا : matieh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #105
دوام مرمری لحظه‌های اکسیری
و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ.
ببین، دو بال بزرگ
به سمت حاشیهٔ روح آب در سفرنامه
جرقه‌های عجیبی است در مجاورت دست
بیا و ظلمت ادراک را چراغان کن
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
 
امضا : m.sina

MOHE&A

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
566
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
  • #106
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب
پشت دریاها شهری است که درآن پنجره ها روبه تجلی بازاست...*
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #107
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب
پشت دریاها شهری است که درآن پنجره ها روبه تجلی بازاست...*
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می اید
ادم اینجا تنهاست و در این تنهایی
سایه نارونی تا ابدیت جاریست
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MOHE&A

MOHE&A

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
566
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
  • #108
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که بدل انگیزم؟
قطره ای کو که بدریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #109
خنده ای کو که بدل انگیزم؟
قطره ای کو که بدریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست...
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MOHE&A

MOHE&A

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
566
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
  • #110
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست...
مثله این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم‌ من،لیک، غمی غمناک است:(
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا