مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.sina]

دلش تا دست بیعت با سحر داد
ز پایان حضور شب خبر داد.

هدهد لطفا

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زین جا به آشیانِ وفا می‌فرستمت

 

[ملکه جهنمی❄]

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زین جا به آشیانِ وفا می‌فرستمت

نگفتی با چی بگم پس با غم میگم:

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر براید.


با باده لطفا

 

[m.sina]

نگفتی با چی بگم پس با غم میگم:

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر براید.


با باده لطفا

حوم چنان که در دل تنگم اراده نیست
در شیشه ام ز جوش پری جای باده نیست

از خود سفر کنم به امید کدام راه
جز موجه سراب درین دشت جاده نیست

از سفر لطفا

 

[ملکه جهنمی❄]

حوم چنان که در دل تنگم اراده نیست
در شیشه ام ز جوش پری جای باده نیست

از خود سفر کنم به امید کدام راه
جز موجه سراب درین دشت جاده نیست

از سفر لطفا

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی

جهان لطفا

 

[m.sina]

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی

جهان لطفا

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می‌گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می‌گیرد

من از خوش باوری در پیلۀ خود فکر می‌کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می‌گیرد

عالم لطفا

 

[ملکه جهنمی❄]

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می‌گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می‌گیرد

من از خوش باوری در پیلۀ خود فکر می‌کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می‌گیرد

عالم لطفا

همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل

باغ لطفا

 

[m.sina]

همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل

باغ لطفا

از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرها تار
تنها به اين بهانه که بارانی ات کنند

پائیز لطفا

 

[Fateme Amade]

از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرها تار
تنها به اين بهانه که بارانی ات کنند

پائیز لطفا

باز پاییز برای تو نبارم سخت است
پای هر خاطره‌ ات بغض نکارم سخت است


دل لطفا

 

[m.sina]

باز پاییز برای تو نبارم سخت است
پای هر خاطره‌ ات بغض نکارم سخت است


دل لطفا

در دل تنگم خموشی می‌کند انبار حرف
محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف

حرف‌های پختهٔ سنجیده دارم در درون
گر به نطق آیم توانم گفت صد طومار حرف

محرم لطفا

 

[Tara Motlagh]

در دل تنگم خموشی می‌کند انبار حرف
محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف

حرف‌های پختهٔ سنجیده دارم در درون
گر به نطق آیم توانم گفت صد طومار حرف

محرم لطفا

هر کجا محرم شدی هم محرمِ اسرار باش
وقت دلتنگی و غم همراه و هم غمخوار باش

آوار