متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

A.narxes.Y

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
162
پسندها
1,727
امتیازها
12,213
مدال‌ها
1
  • #131
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق
خب با چه کلمه ای؟
 

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #132
نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت
یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت
من بودم و دلی که مرا غمگسار بود
آن نیز رفته رفته به خرج نگاه رفت


صبحگاه
 

°.ELENA.°

کاربر فعال
سطح
39
 
ارسالی‌ها
998
پسندها
45,890
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
  • #133
فکر و خیالت جدا نمی‌شود از من حتی یک لحظه
صبحگاه و شباهنگام ندارد
یاد و خاطرات هست همیشه در این می کده

دریا
 
امضا : °.ELENA.°

Aliansari

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
288
پسندها
1,546
امتیازها
11,933
  • محروم
  • #134
تو ای دریا ! برای ما
بخوان شعر قشنگت را
به روی ماسه جاری کن
صدای رنگ رنگت را

زخم
 
امضا : Aliansari

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #135
يک شب، باد با تو خوانده بود
يک شب که تو بر دامنت می گريستی
پرنده از تو می گفت
موج از انبوه زخم نمک
آب از تهی شدن
اما کسی مرا به فصل تنهايی تو نخوانده بود.


تنهایی
 

°.ELENA.°

کاربر فعال
سطح
39
 
ارسالی‌ها
998
پسندها
45,890
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
  • #136
تا صبا شانه بر آن زلف خم اندر خم زد
آشیان دل صد سلسله را، برهم زد
تابش حسن تو در کعبه و بتخانه فتاد
آتش عشق تو، بر محرم و نامحرم زد

شرقی
 
امضا : °.ELENA.°

°.ELENA.°

کاربر فعال
سطح
39
 
ارسالی‌ها
998
پسندها
45,890
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
  • #137
يک شب، باد با تو خوانده بود
يک شب که تو بر دامنت می گريستی
پرنده از تو می گفت
موج از انبوه زخم نمک
آب از تهی شدن
اما کسی مرا به فصل تنهايی تو نخوانده بود.


تنهایی
شب من پنجره‌ای بی فردا
روز من قصه‌ی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحل
ماهی‌ام، ماهی دور از دریا

شرقی
 
امضا : °.ELENA.°

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #138
ز کوی خواجه شرقی هوای یار می آید
تو گوئی یار خوشخوی پری رخسار می آید
به پای تُرک شیرازی ز خشنودی همی بخشد
سمر قند و بخارا را چون آن دلدار می آید

مستی
 

°.ELENA.°

کاربر فعال
سطح
39
 
ارسالی‌ها
998
پسندها
45,890
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
  • #139
شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته از دستی
نمیدانم چه نوشیدم که سیرم کرده از هستی
خودم م**س.تُ ،غزل م**س.تُ ،تمام واژه ها مستند
قلم شوریده ای امشب،عجب اُعجوبه ای هستی!
به ساز من که میرقصی،قیامت میکنی به به...
چه طوفانی به پا کردی،قلم شاید تو هم مستی؟!

آسمان آبی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : °.ELENA.°

sara.gh

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,055
پسندها
13,000
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
  • #140
روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
آسمان ابی را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم


روزگار
 

موضوعات مشابه

  • قفل شده
  • مهم
مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403
پاسخ‌ها
132
بازدیدها
4,463
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
2,753
پاسخ‌ها
168
بازدیدها
3,149
پاسخ‌ها
100
بازدیدها
2,066
پاسخ‌ها
107
بازدیدها
2,352
پاسخ‌ها
99
بازدیدها
1,884

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا