مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.donya]

پای عشق تو برادر کُشی افتاد به راه
شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم

بغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد و قافیه ها ریخت به هم

هجران لطفا

غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری

مادر لطفا

 

[m.sina]

غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری

مادر لطفا

همه روح خسته مادر! همه دل شکسته مادر
همه تن تکیده مادر! همه رگ گسسته مادر

تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشه گیران
همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر

غروب لطفا

 

[m.donya]

همه روح خسته مادر! همه دل شکسته مادر
همه تن تکیده مادر! همه رگ گسسته مادر

تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشه گیران
همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر

غروب لطفا

خانه دل تنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بَر خواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم بُرد

طلوع لطفا

 

[m.sina]

خانه دل تنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بَر خواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم بُرد

طلوع لطفا

در طلوع مهر بی عرض تبسم نیست صبح
هر که گردد خاک راهت می‌کند پیدا نمک

شب لطفا

 

[m.donya]

در طلوع مهر بی عرض تبسم نیست صبح
هر که گردد خاک راهت می‌کند پیدا نمک

شب لطفا

شب سردیست هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه‌‎ پیشانی من دلبر بارانی من

صبح لطفا

 

[M.Fakher]

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم


پاییز

 

[m.donya]

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم


پاییز

باز پاییز برای تو نبارم سخت است
پای هر خاطره‌ات بغض نکارم سخت است
ای نفس‌گیرترین رویداد فصل خزان
من بـه اسمت برسم, سخت نبارم, سخت است

کلبه لطفا

 

[m.sina]

باز پاییز برای تو نبارم سخت است
پای هر خاطره‌ات بغض نکارم سخت است
ای نفس‌گیرترین رویداد فصل خزان
من بـه اسمت برسم, سخت نبارم, سخت است

کلبه لطفا

ما کلبه زهد برگرفتیم
سجاده که می‌برد به خمار
یک رنگ شویم تا نباشد
این خرقه سترپوش زنار

جمعه لطفا

 

[m.donya]

ما کلبه زهد برگرفتیم
سجاده که می‌برد به خمار
یک رنگ شویم تا نباشد
این خرقه سترپوش زنار

جمعه لطفا

جمعه هم شعر خداست
غزلی رویاییست
که ردیفش غربت
قافیه اش تنهاییست
جمعه را باید خواند
جمعه را باید زیست
جمعه هم رنگ خداست
یک بغل زیباییست

سفر لطفا

 

[فلورا.]

درد تو کم نشد ز سفر بلکه سد الم

از رنج راه دور و درازم زیاده شد

درد