مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[m.sina]

تصمیم گرفته ام

خودِ معمولی م را پرورش دهم.

نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با “ترین”هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا به خود معمولی ا م عشق می ورزم

و به آدم ها هم اجازه دهم

به منِ معمولی عشق بورزند

هدف لطفا

چون هدف گردنکشی از خاکساری کرده ام

سینه ای آماده صد تیر می باید مرا


هدف لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

چون هدف گردنکشی از خاکساری کرده ام

سینه ای آماده صد تیر می باید مرا


هدف لطفا

مرغ دل عاشقست آنکه چو قصدش کنی

زخم خوری چون هدف از پر بی تیر او

تیر لطفا

 

[m.sina]

مرغ دل عاشقست آنکه چو قصدش کنی

زخم خوری چون هدف از پر بی تیر او

تیر لطفا

گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه‌ی سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

دیوانه لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه‌ی سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

دیوانه لطفا

دیوانگی است چارة دل چون گرفته شد

این قفل با کلید دگر وا نمی شود

صائب تبریزی

جفا لطفا

 

[m.sina]

دیوانگی است چارة دل چون گرفته شد

این قفل با کلید دگر وا نمی شود

صائب تبریزی

جفا لطفا

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

محبت لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

محبت لطفا

در عشق جنونیست که تدبیر ندارد

دیوانهء این بادیه زنجیر ندارد

ناصح! منم آ ن سوختهء عشق که هرگز

در من سخن سرد تو تاثیر ندارد

بی سوز محبت نشوی محرم اسرار

داغیکه مرا سوخته تفسیر ندارد

وصفت چه نویسم که ملامت نکند عشق؟

حسن تو خیالیست که تصویر ندارد

در حلقهء آنانیکه محبت نشناسند

بارق بجز از عشق تو تقصیر ندارد

سرنوشت لطفا

 

[m.sina]

در عشق جنونیست که تدبیر ندارد

دیوانهء این بادیه زنجیر ندارد

ناصح! منم آ ن سوختهء عشق که هرگز

در من سخن سرد تو تاثیر ندارد

بی سوز محبت نشوی محرم اسرار

داغیکه مرا سوخته تفسیر ندارد

وصفت چه نویسم که ملامت نکند عشق؟

حسن تو خیالیست که تصویر ندارد

در حلقهء آنانیکه محبت نشناسند

بارق بجز از عشق تو تقصیر ندارد

سرنوشت لطفا

شر اب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود

پروانه لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

شر اب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود

پروانه لطفا

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

دوش بر من ز سر مهر چو *پروانه*بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

اشک لطفا

 

[m.sina]

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

دوش بر من ز سر مهر چو *پروانه*بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

اشک لطفا

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود، ولیک به خون جگر شود

مهمان لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود


گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود، ولیک به خون جگر شود

مهمان لطفا

باد می کوبد به در، مهمان برایم می رسد
قطره قطره می چکد حرفی درون باورم..

راه لطفا