مشاعره مشاعره مشروط (واژگان)

[hadi]

گر نی که کورندی چنین آخر بدینندی چنان
آن سو هزاران جان مه ز مه چون اختران آونگ ها

نشاط

ایام نشاط و شادمانی بگذشت
دوران مراد و کاردانی بگذشت


زیبا

 

[M.Fakher]

ایام نشاط و شادمانی بگذشت
دوران مراد و کاردانی بگذشت


زیبا

خوش می روی بر رای ما خوش می‌گشایی پای ما
خوش می‌بری کف های ما ای یوسف زیبای ما


خیمه

 

[hadi]

خوش می روی بر رای ما خوش می‌گشایی پای ما
خوش می‌بری کف های ما ای یوسف زیبای ما


خیمه

در نیم شبی خیل خیال تو رسید
ورنه جانم خیمه برون میزد دوش


شعر

 

[M.Fakher]

در نیم شبی خیل خیال تو رسید
ورنه جانم خیمه برون میزد دوش


شعر

قافیه و مغطله را گچ همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا

درد

 

[hadi]

قافیه و مغطله را گچ همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود در خور مغز شعرا

درد

کرانه می‌کنی از من کجا روا باشد
بکشت محنت این درد بی کرانه مرا


زیر

 

[M.Fakher]

کرانه می‌کنی از من کجا روا باشد
بکشت محنت این درد بی کرانه مرا


زیر

مقبلترین و نیک در پی برج زهره کیست در نی
زیرا نهد لب بر لبت تا ز تو آموزد نوا

رو :()

 

[hadi]

مقبلترین و نیک در پی برج زهره کیست در نی
زیرا نهد ل**ب بر لبت تا ز تو آموزد نوا

رو :()

رو سر بنه به بالین تنهامرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

دست

 

[M.Fakher]

رو سر بنه به بالین تنهامرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

دست

در آسیا گندم رود کز سنبل ازدست او
زاده مهم نی سنبله در آسیا باشم چرا

آسیاب

 

[hadi]

در آسیا گندم رود کز سنبل ازدست او
زاده مهم نی سنبله در آسیا باشم چرا

آسیاب

تا به همواری رسد دور درشتیهای طبع
هرکه را رنگی‌ست باید آسیابانی کند


بیدل

 

[M.Fakher]

تا به همواری رسد دور درشتیهای طبع
هرکه را رنگی‌ست باید آسیابانی کند


بیدل

با تو گفتم بیدلم من بیدل
بیدل اکنون شدم که بیرون رفتی