مشاعره مشاعره با اشعار عليرضا آذر

[Akay]

من را بگذارید که پامال شود، بازیچه اطفال کهنسال شود
من را بگذارید به پایان برسد
شاید لت و پارم به خیابان برسد...

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست ...
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند ... پلکی بزنی به سیم آخر یزند
​

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست ...
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند ... پلکی بزنی به سیم آخر یزند
​

ﺩﺭ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ...
ﺩﺭ ﻧﺸﺌﻪ‌ﯼ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﺁﺑﺎﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ...
ﺩﺭ ﻫﻖ ﻫﻖِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ

 

[Akay]

ﺩﺭ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ...
ﺩﺭ ﻧﺸﺌﻪ‌ﯼ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﺁﺑﺎﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ...
ﺩﺭ ﻫﻖ ﻫﻖِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﻤﺖ ﮐﺮﺩﻡ

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند ... در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند
این دغدغه را تاب نمی آوردند ... گاهی همگی مسخره ام می کردند
​

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند ... در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند
این دغدغه را تاب نمی آوردند ... گاهی همگی مسخره ام می کردند
​

در عکس های کهنه بعضا تار
زن ها و مردهای فراوانی ست

از چیدمان ساده شان پیداست
این خانه حتم، خانه ایرانی ست

 

[Akay]

در عکس های کهنه بعضا تار
زن ها و مردهای فراوانی ست

از چیدمان ساده شان پیداست
این خانه حتم، خانه ایرانی ست

تا نگاهی به پشت سر کردم
پشت هر جای پا درختی بود
این درختان هویتم بودند
من ، تبر ، انتخاب سختی بود ..​

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

تا نگاهی به پشت سر کردم
پشت هر جای پا درختی بود
این درختان هویتم بودند
من ، تبر ، انتخاب سختی بود ..​

داغ ز لب ها بچکان دختر
خورشید دهن
آه بکش شعله بزن بر من
باروت بدن

( اگه گزارشم زده نشه البته )

 

[Akay]

داغ ز لب ها بچکان دختر
خورشید دهن
آه بکش شعله بزن بر من
باروت بدن

( اگه گزارشم زده نشه البته )

نشین و نسوز و نساز و ببین که حرفم پر از لهجه ی مرهمه
برای تو و عشق واگیر تو یه عالم صبوری کنم هم کمه​

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

نشین و نسوز و نساز و ببین که حرفم پر از لهجه ی مرهمه
برای تو و عشق واگیر تو یه عالم صبوری کنم هم کمه​

هر مزاری علیرضا دارد
کل این قبرها به نام منند
بیت های که آفریدمشان
در پی روز قتل عام منند

 

[m.sina]

هر مزاری علیرضا دارد
کل این قبرها به نام منند
بیت های که آفریدمشان
در پی روز قتل عام منند

در خانه ی من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر هنرنمایی می کرد
من زیستنم قصه ی مردم شده است
یک تو وسط زندگیم گم شده است

 

[ش.م.ی.م فرهادی]

در خانه ی من عشق خدایی می کرد
بانوی هنر هنرنمایی می کرد
من زیستنم قصه ی مردم شده است
یک تو وسط زندگیم گم شده است

تا دهان مفت و
گوش ها مفتند
پشتمان حرف مفت بسیار است ...