روی سایت دلنوشته‌ نوشته های شناور |ashki911 کاربر انجمن یک رمان

[Yalda.G]

*به نام خدا*
نام نوشته: شناور
نام نویسنده:ashki911
مقدمه: باتو اغاز شدن وبی تو به پایان رسیدن
حسی است شناور وار
نه نهایت خوشحالی را بیان می کند،
نه ته غم را !
چیزیست بین مرگ وزندگی
برزخی است که هم نبودنت هم بودنت را
در گوش هایم جیغ میزند

***
سلام سلام
چند وقتی بود تاپیک ادبیات از شِرو وِرای من بی نصیب بود(الکی مثلا)
اومدم با انرژی با کلی چرت پرت نوشته ی دیگه

یا علی!

 

[Yalda.G]

زنده بودن را بیخیال!
در پی مرگی هستم که تهش تو باشی ..

 

[Yalda.G]

بیا عادتم شو!
کمی مرا از این روز های متفاوت بی تو در آورد،
بیا و چشمانت را روز مرگی ام کن
بیا که بدون عادت مریضم!

 

[Yalda.G]

تو باعث بارش احساساتمی
ولی رفتی....
ومن شناور ماندم
بین اواز های احساساتم

 

[Yalda.G]

باید جیغ زد!
زار زد!
نابود کرد!
برای پایانی
که هیچ گاه آغاز گرش نبودی

 

[Yalda.G]

کاش زمان بایستد برای زمینی که خالی از توست!

 

[Yalda.G]

قلب که بشکند
صدا نمی دهد
برعکس
صدا خفه می کند
فریاد درنطفه می کشد
و زجه را درگلو نگه میدارد....نگه میدارد انقدر که بشود بغض,غده!

 

[Yalda.G]

در همان دور بمان!
دوست داشتند از دور خوش است!

 

[Yalda.G]

+علت مرگ؟
_خفگی!
+با چی؟
-با بغض!

 

[Yalda.G]

بعضی وقتا فقط فقط بغض داری
والا هیچ مرگیت نیست!