روی سایت دلنوشته ی دل‌نوشته | niloo_j کاربر انجمن یک رمان

[Niloo.j]

دل من عجیب است

گوش ندارد ولی محتاج و مشتاق شنیدن صدایت

می‌شود وقتی نامم را می‌خوانی، عاشق‌تر می‌شود.

چشم ندارد، ولی برای دیدنت لحظه شماری می‌کند.

دل من زبان ندارد ولی نامت را هی صدا می‌کند،

داد می‌زند و تو را می‌خواند تا تو بیایی و

آرامش کنی.

آرامش می‌کنی؟​

 

[Niloo.j]

خواستم حرف بزنم، اصلا شروع کردم حرف بزنم،

نمی‌دانم چرا به تو که می‌رسم حرف‌هایم تمام می‌شود

اصلاً به زبانم نمی‌آید، حرف‌هایم روی دلم سنگینی

می‌کند، آنقدر که انگار دارد منفجر می‌شود،

ولی باز این دلْ خالی نمی‌شود که نمی‌شود.

تو بیا تا حرف‌هایم هضم شود تا شاید

سبک شود این دلم...
​

 

[Niloo.j]

گاهی روزها بی دلیل این دل می‌گیرد،

نه آرام است نه گریه می‌کند،

نه حرف می‌زند نه ساکت می‌نشیند،

این دل گاهی هیچ چیز نمی‌فهمد و نمی‌خواهد بفهمد

گاهی هم دلتنگ کسی می‌شود، هم متنفر می‌شود

امروز دلم دست خودم نیست،

حالش خوب نیست و من نیز حالش را نمی‌فهمم

امروز دلم مال خودم نیست...
​

 

[Niloo.j]

روزی وقتی می‌شنیدم زنی ویار پیدا می‌کند،

خنده‌ام می‌گرفت، با خود می‌گفتم چطور

دلی انقدر چیزی هوس می‌کند یا از چیزی بدش

می‌آید؟

امروز ویار تو را پیدا کردم

دلم هوس تو را کرده، تا نیایی حالم خوب نمی‌شود.

می‌دانی زنی ویار کند تا ویارش رفع نشود

حالش خوب نمی‌شود.

دلم تو را می‌خواهد به دادش برس...

​

 

[Niloo.j]

دلم کمی مرگ می‌خواهد

مرگی آرام و دلپذیر

مرگی راحت و بی‌دردسر

مرگی در سکوت مطلق

مرگی در خواب

چه زیباست در خواب مردن

دلم کمی مرگ می‌خواهد

فقط کمی..‌‌.
​

 

[Niloo.j]

دلکم کمی کوتاه بیا، جانم کمی کوتاه بیا

شدنی نیست، نمی‌شود، کوتاه بیا

ای دل سنگ شو نمی‌توانی

اگر نتوانی سنگ بشوی پس خر می‌شوی.

کوتاه بیا تا خر نشوی، تا خام نشوی

ای دل کوتاه بیا...
​

 

[Niloo.j]

م.ر.گ، چقدر این حرف‌ها کنار هم زیبا می‌شود.

بیا جانم با این سه حرف کلمه‌ای بسازیم انتخاب

با تو.

دلم مرگی می‌خواهد تمامم را سرد کند، سرد شوم

از همه چیز، حتی دوست داشتنت

اما اگر دلم را گرم کنی مرگ را فراموش می‌کند.

حال تو بگو جانم دلم مرگ بخواهد، یا گرمش

می‌کنی؟
​

 

[Niloo.j]

دلم حرف‌ها دارد برای گفتن ولی گاهی نمی‌تواند بگوید

نمی‌تواند درد خود را به کسی بگوید.

یا کسی نیست یا گوش شنوا ندارد.

دلم تو را می‌خواهد، تویی که روزی جانانه به پای

حرف‌هایش می‌نشستی، تو را می‌خواهد

ولی تو حواست به این دلْ نیست.
​

 

[Niloo.j]

دوستت دارم، چگونه بگویم دوستت دارم؟

این دلْ دوستت دارد، دوستش داری؟

نه ببخش حواسم نبود، حواس دلم نبود

نباید دوستت داشته باشد، نباید دوستش داشته

باشی.

ببخش این دلْ را،

دیوانه است دیگر، خودت می‌دانی.
​

 

[Niloo.j]

جایی نوشته بود سر اگر عاشق شود، دیوار

می‌خواهد فقط...

دل اگر عاشق شود چه کند؟ چه کند که نگیرد،

چه کند که نشکند، چه کند که بخندد،

این دل چه کند که عاشق شده است؟

چه کند؟
​