روی سایت دلنوشته ی دل‌نوشته | niloo_j کاربر انجمن یک رمان

[Niloo.j]

این کودک درون که می‌گویند دلِ من است،

کودکی است لج باز و حرف گوش نکن در تربیتش

کم آورده‌ام.

دل من هی لج می‌کند می‌گوید تو را می‌خواهد

هی می‌گویم دلکم نمی‌شود، پا به زمین می‌کوبد،

هی گریه و بی‌قراری می‌کند،

مانده‌ام با این کودک درون چه کنم!

​

 

[Niloo.j]

دلکم، خودت را محکم نگه دار، مبادا دوباره بلرزی!

دلکم، نکند باز عاشق شوی که تهش شکست است!

دلکم، قوی باش، تو به من قول دادی دیگر دلْ نباشی!

دلْ نباش، سنگ باش، سنگ بودن بهتر از شیشه

بودن است، این روزها کسی دلِ شفاف نمی‌خواهد!

پس سنگ باش، سنگ! ​

 

[Niloo.j]

من دلم، من قلب تو هستم، حواست به من هست؟

نه حواست نیست که این گونه می‌کنی؟

اگر حواست به من بود، نمی‌گذاشتی هیچ وقت

بشکنم، هیچ وقت خورد شوم، هیچ وقت بگیرم،

هیچ وقت تنگ شوم،

آری تو حواست به من نبود و نیست

من دلت هستم، حواست نبود، شکایتت را به

خدا می‌برم، حواست باشد.‌‌..​

 

[Niloo.j]

زمانه بد است؛ راحت دل می‌شکنند، زیر پایشان

له می‌کنند و می‌خندند و می‌روند،

و بدتر از آن تماشاگرانی هستند که کنار می‌نشینند

و نظاره‌گر هستند که تو کِی زمین می‌خوری،

تا سرزنش کنند یا تمسخر...​

 

[Niloo.j]

سخت است دلت گرفته باشد و به هر دری بزنی که

از این حالت خارج شوی و نشود.

سخت است دلت گرفته باشد به همه روی می‌آوری

حتی به آنها که قلبت را شکستند پناه می‌بری تا شاید

دلت باز شود ولی نمی‌شود که نمی‌شود!

سخت است دلت گرفته باشد و مجبور باشی بخندی و

دیگران را آرام کنی ولی کسی نباشد که آرامت کند.

سخت است که دلت گرفته باشد...

​

 

[Niloo.j]

شب شد، دلم باز هوایت را کرده است

بیا کنارم بنشین، روی همان کاناپه‌ی کنار شومینه

بیا برایم شاملو بخوان.

دلم هوایت را کرد، بیا در آغوشم بگیر

بگذار سرم را روی شانه‌ی مردانه‌ات بگذارم،

بگذار آرام شوم.

امشب دلم هوایت را کرد...

​

 

[Niloo.j]

کودک بودم، دختر همسایه‌مان عاشق شده بود،

معشوقه‌اش او را ترک کرد و با دیگری رفت،

دختر همسایه‌مان خودکشی کرد،

گفتند بیچاره دل شکسته بود.

آن روز معنی این حرف را نفهمیدم، با خود گفتم

مگر دل شیشه است که بشکند!

امروز که تو رفتی معنی دل شکستن را فهمیدم،

آری راست گفتند، بیچاره دختر همسایه...
​

 

[Niloo.j]

دلم برای کودکی‌ام تنگ شده، دلم کمی کودکانه

می‌خواهد.

بیا با هم خاله بازی کنیم.

تو الکی همسر من باش، من برایت چای می‌ریزم،

برایت غذا درست می‌کنم، لباس‌هایت را می‌دوزم،

بعد الکی مرا در آغوش بگیر، بعد الکی با بچه‌هایمان

به بازار برویم و خرید کنیم.

بیا برای دل من خاله بازی کنیم،

بیا الکی همدیگر را دوست داشته باشیم.
​

 

[Niloo.j]

ماهی‌ها را دیده‌اید، چقدر دهان خود را باز و بسته

می‌کنند، گویی می‌خواهند با ما حرف بزنند،

خدا می‌داند، چقدر فریاد می‌کشند و ما نمی‌فهمیم.

دل آدمی هم همین است، گاهی انقدر حرف برای گفتن

دارد ولی کسی متوجه نمی‌شود، خدا می‌داند

این دل چه‌ها گفته که متوجه نشده‌ایم!

عاشق شده و هر چه فریاد زده ما متوجه نشده‌ایم!

شکسته و ما متوجه نشده‌ایم!

حواسمان به فریادهای دلمان باشد.​

 

[Niloo.j]

این دلْ که می‌گویند خیلی عجیب است!

وقتی این دلْ بلرزد و عاشق شود، هیچ چیز برایش

مهم نیست، وقتی عاشق شود دیگر به سن و سال

کار ندارد، برایش فرقی نمی‌کند

اگر طرفش کچل باشد، چاق باشد، زشت‌ترین آدم

دنیا باشد، بدترین آدم دنیا باشد

وقتی این دلْ بلرزد، دیگر کسی حریفش نیست.

کار این دلْ عجیب است!
​