روی سایت دلنوشته‌ نوشته های شناور |ashki911 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,330
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
گاهی اوقات دلت غرق شدن می خواهد
از آنهایی که خفه می شوی
در رنگ چشمانش!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
دلم کمی تصادف می خواهد از آن ها که یکهو بهم می خوریم در میان انبوهی از جمعیت
مثل آهنگ های تصادفی که پلی می شوند ویکهو می شود اهنگ مورد علاقه ات
بیا تصادفی، حادثه ای بینداز وسط زندگی ام
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
میدانی به چی فکر می کنم؟
اینکه اگر منو تو بهم بیایم
زمین و آسمان بهم می آیند!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو یک روز عادی در میان انبوهی از روز های پر مشغله ی منی
روزی که یک صبحانه پرچمی باهم می خوریم
ناهارش را دل وقلوه می زنیم
و همراه با گرمای غروب چای قند پهلو می نوشیم
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
منتظر کسی هستم که رنگ چشمانش را درمیان آیینه ی اتاقم جا گذاشت.!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
افکار دخترانه ام گمان می کنند
تو!
در ایستگاه اتوبوسی منتظرم هستی
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
کجا گمت کردم را نمی دانم؟
فقط می دانم از وقتی قدم هایت در میان برگ های خزان دیده گم شد،
نتوانستم خودم را پیداکنم!
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
نگاه مهتاب در میان حوض می شکند
آفتاب به روی دیوار کاهگلی تیغ می اندازد،
وخاک پادری خانه تکانده نمی شود.
گل های باغچه برگ هایشان خشک شد بس که چشم به راه ماندند!
فانوس ها...
بدون تو گرما نمی دهند؛
بیا وبرگرد. آبرویم را بخر
در مقابل این شب سرد و سیاه
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
از هوایت خیس شدم
در کدام کوچه
موهایت را هم رقص باد کرده ای؟
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
شناور که باشی،
فرقی نمی کند به روی آب یا احساساتت
هردو یک پیام را می دهد؛
مرگ کسی در قعر یک تنهایی!
 
امضا : Alef_Gaf
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا