متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ی محنت | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Afsaneh.Norouzy
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 56
  • بازدیدها 2,555
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #51
***
پاییز را دیدی؟

آن ها که رنگ عوض کردند، افتادند!
مسلکش بی‌قراریست...
پاییز!
دل‌تنگی و تنهاییست...
پاییز!
کاش می‌شد
باران بیاید و افکار کرم خورده‌مان را با خود بشوید و ببرد...
کاش می‌شد ببارد

کاش می‌شد... .
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #52
***
نفس بزنی

در قلبت درد شره کند،
در چشمت اشک!
گلویت...
آه، که گلویت مبادا ساز هق هقش سودا شود روزی!
بماند برای خودش و خودمان
بعضی دردها را تنهایی باید به دوش کشید!
بعضی دردها عجیب جان می‌کِشند.
نامشان دلت را آب می‌کند از دلتنگی!
سکوت، درد بی درمان این روزهایمان است که
از دهان در نیامده
از گلویمان فرو می‌رود... .
پاییز یعنی
من!
یعنی تویی که نیستی.
یعنی یک دنیا دردِ دلتنگی

و یک عالم تنهایی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #53
***
برایم شعر بگو!

بخوان!
از آن خوش‌روزها
از آن بهاری که نیامده
تیشه به ریشه زدند و خزانش کردند.
در سرم پاییز آمده،
در قلبم زمستان، بوران می‌کند.
کلمات عجب رنگی عوض کرده امشب
از دهانم در نیامده
از چشمم سرازیر می‌شود.
حالِ نابِ ما
شبیه به همان برگ‌های خشک پاییز است؛

همان مرده‌های هزار رنگ بینوا.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #54
***
پاییز یعنی به جای تو

باد دستانم را بگیرد؛
زمین برایم فرش قرمزی پهن کند،
رنگارنگ،
هزار رنگ...!
آسمان بغض کند،
غر بزند،
غره کند،
اشک بریزد!
باران ببارد،
بغض شره کند در دلِ من
نازِ فراموشِ نگاهت برایم همه شب خانه کند،
در دل ویرانه‌ی من

آه از آن خزان سوخته دلِ ویرانه‌ی من.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #55
***
به نام آنان که آمدند...

خاطره ساختند...
خاطرشان در تنمان ماند...
یادشان خاطره شد.

خاطرمان تنهایی!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,337
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • نویسنده موضوع
  • #56
***
می‌نویسم!

از دردهایی می‌نویسم که درمانشان قلم است.
می‌نویسم اما تو بدان
دست‌نوشته‌هایم بوی بیماری گرفته.
با درد هجران کشیده دوری
می‌نویسم.
از همه آن احساسی که می‌شد باشد و وا اسفا که باید نباشد!
می‌نویسم به نام تو!
به نام عشق

به نام آن سرسپرده پر احساسی که مردگی را زندگی می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #57
1612007591844.png
 
امضا : G.ASADI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا