روی سایت مجموعه دلنوشته‌ی محنت | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Afsaneh.Norouzy
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 56
  • بازدیدها 2,173
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
دور خود حصار کشیدیم

توأمان
قفس بریدیم
ناتمام!
صدایمان در گلو،
بغض شد!
آه شد!
ناله شد!
محصور ماندیم بین کلماتی که
نیامده سربریدند.
نفس کشیدند.

ناله دمیدند.
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
قفسم نای نفس‌های مرا می‌شمرد.

می‌خواند،
مرغ شب ناله کنان
بر سر شب‌تابِ دلم می‌گرید!
شب بلند است،
دلِ غم‌دیده‌یِ احزان، بیدار!
خواب بر دیده حرام است و

دل امّا بیمار!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
قفسی می‌خواهم

ای جماعت من از این دنیا، قفسی می‌خواهم !
که کنارش تو بمانی و من و چند خاطره‌یِ طفلکِ بیمار!
در دل شوراب به شور افتاده‌ی غم‌ها
من اما قفسی می‌خواهم.
خالی از حجمه‌ی درد
پر از آرامشِ حضور!

چند خاطره‌یِ ناآشنا... .
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
می‌دانی؟!

روزهایی هست که
دوری‌ات مرا یک دور دوره‌ کرده و
آخرهای روز که می‌شود،
همان موقع‌ها که شب می‌زند بیرون،
به دورم عین یک مار می‌پیچد...
دوری‌ات برایم
قفس می‌چیند
نفس می‌گیرد!
شب‌ها
یادت می‌شود

پیله‌ی تنهاییم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
در بندِ تو

در بند می‌آیند نفس‌هایم!
قفس می‌پیچم به دورم
که تنها من باشم و
تنهایی و
یک تو!
یک دنیا خاطره،
یک عالم وقت خالی
و یک دلِ خوش.
تو باش

من در قفس آزادم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
مرغ دل از قفسِ

نایِ نوایِ ملکوتم
به سرِ
تاج گلویم
ناله زده!
اشک دمیده،
فریاد خمیده
سر از سر درونم.
تو بدان!
کس نه بداند
نه که خواهد چو بداند
آه از قفس یاد تو
و نام من و
دلِ شب ‌دیده‌یِ
بیمار منو

رسوایی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
***
سرِ مهر تو سر به مهر شد گلویِ من!

زبانم شد قفس
کلامم زندانیِ محجور مانده بین سکوت!
من برای داشتنت...
برای خوب داشتنت،
قفس کشیدم
روی خودم!
روی تمام آن چیزی که می‌شد باشم و
زندانیِ تو بودن،

نگذاشت!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
***
دورمان قفس کشیدند،

به اسم عدالت
سرکوب شدیم!
صدایمان در پهنای گلو
خفه شد!
خفقان آمد و
ما در قفسی فولادی
تنها دل خوش دیدن آزادی
روزهایمان را
یکی زیر
یکی رو
به هم بافتیم و
غافل از این که این عمرمان بود
که شد
با مرگ بافتیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
***
بال پروازمان را چیدند!

قفس به دورمان کشیدند.
نفس‌هامان بریده شد در
دَم‌ها مانده بین بازدم پالوده بازارِ بی‌عدالتی‌ها!
ما همان هایی هستیم که

دَردمان را دَر دَم از زیر پاهامان کشیدند!
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,318
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
***
ما همان‌هایی هستیم

که تعبیرِ زندگیِ روزخُردمان
در قفس فردایی معطوف می‌شود که
سر به هیچستانِ نابودی نهاده.
همان هایی هستیم که
روزمان به شب نرسیده،
غم فردا را داریم.
همان بیچارگانی که
از تنگدستی به قفسِ کوچکِ انتخاب‌هایمان قانعیم!
همان هایی که فکر می‎کنند آزاداند؛
غافل از این که این قفس
تا همیشه چنبره زده
دور خوشبختیمان
رویِ آزادیمان

روی رهایی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Afsaneh.Norouzy
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا